سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ساعت 2:45 عصر پنج شنبه 88/3/14

.:بدون شرح:.

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

چیز    چیز    چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز  چیز

برو برا رفیقات قضیه دیشبو تعریف کن

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:18 عصر چهارشنبه 87/12/28

در سایه ایزد تبارک

عید همگی بود مبارک

 

یادش به خیر قدیم ها که بچه تر از حالا بودیم این بیت رو روی پیک نوروزی می نوشتیم

می خواستم آخرین پست رو در سال 1387 برای خبر سمند طلاکاری شده بنویسم دیدم همه نوشتند ، خوب دیگه من نمی نویسم

 

راستی کمتر آجیل بخورید

مفت هست ولی ......

 

یاحق.....

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:1 عصر سه شنبه 87/12/6

در حالی که دقیقا 44 ماه از انتخاب دکتر احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری می‌گذرد، حجم سنگین فعالیت‌های وی، رئیس جمهور ایران را به پرکارترین مقام عالی رتبه در جهان تبدیل کرده است.

انجام بیش از 52 سفر استانی و بازدید حدود 500 شهر بزرگ و کوچک در کشور علاوه بر سفرهای پی در پی به برخی مناطق مانند قم، مشهد و عسلویه در مدت کمتر از چهار سال، بخشی از کارنامه سنگین فعالیتهای دکتر احمدی نژاد را تشکیل می‌دهد.
به گزارش «آینده»، انجام فعالیت متوسط 16 ساعت در روز، استفاده از ایام تعطیل برای سفرهای کاری و دیدار با مردم، حضور در مجامع عمومی و انجام بیش از 950 سخنرانی رسمی و سه هزار ملاقات کاری در این مدت، از نظر کمّی بیش از دو برابر فعالیت یک رئیس‌جمهور به طور عادی است.


حضور مداوم در جلسات تخصصی نظیر کارگروه تحول اقتصادی، کارگروه حل مشکل مسکن، کارگروه تنظیم بودجه، از دیگر زمینه‌های مورد نظر دکتر احمدی‌نژاد بوده که طی سه سال گذشته انجام شده است.
در بعد سیاست خارجی نیز انجام بیش از 56 سفر خارجی و مجموعا بازدید از 32 کشور مختلف دنیا، برگزاری دیدارهای مداوم با سفرای خارجی در تهران از دیگر فعالیت‌های رئیس‌جمهور بوده است.


انجام بیش از 20 ملاقات عمومی و ویژه با دانشجویان، برگزاری 99 کنفرانس خبری داخلی و 44 نشست خبری در خارج کشور و 11 مصاحبه تلویزیونی زنده با شبکه‌های داخلی، ده مصاحبه اختصاصی با واحد مرکزی خبر و 55 مصاحبه اختصاصی با رسانه‌های خارجی و یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه ایران از جمله ارتباطات رئیس‌جمهور با دانشجویان و خبرنگاران بوده است.

برگزاری دو جلسه طولانی با اقتصاددانان منتقد دولت و همچنین جلسات تخصصی با فیلمسازان، پژوهشگران و اصحاب رسانه، از ابتکارات ارتباطی رئیس جمهور به شمار می‌رود.


گفته می‌شود آغاز ساعت کاری رئیس‌جمهور از 6 صبح با صرف صبحانه کاری با دیدارکنندگان آغاز و عمدتا تا ساعت 22 شب ادامه دارد.
بر پایه بررسی‌های گسترده، عناوین برنامه‌های رئیس‌جمهور در طول  44 ماه گذشته در جداول زیر آمده است:

 

جدول میزان سخنرانی‌ها به تفکیک سال و ماه


 جدول مصاحبه با رسانه‌ها به تفکیک ماه و سال
 

 

جدول سفرهای خارجی به تفکیک ماه و سال

 

منبع :

http://www.tabnak.ir/pages/?cid=38120

البته نظرات بینندگان خبر تابناک برایم جالب بود .....


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:57 عصر جمعه 87/10/6


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:14 عصر چهارشنبه 87/8/22

سلام دوستان

دوباره موندم حیرون ، بدون مطلب و سوژه
واقعا سخته که بخوای بنویسی و ندونی چی بنویسی
آخه بنده چند ماهیست که لباس مقدس سربازی در بر کرده ام و در حین سربازی هستم

راستی می دونید سرباز یعنی چی؟؟

سرباز صفت مرکب مرخم یا یه همچین چیزیه
اول سربازنده بوده و حالا بعد از چند سال شده سرباز...........

واقعا که ..........

در حال حاضر اصلا ذهنم به نوشتن نمیره

انشاءالله در اولین و مناسبترین فرصت

یاحق..........


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:43 عصر پنج شنبه 87/7/11

سلام

دوست عزیزم امیر چند مدتیه هچل به ما زده و با هزار ناز و اطوار اینطور میگه: اگه N96 بیاد فورا می خرم .....
ما هم که نمی خوایم دل این داداشمون رو بشکنیم میگیم : ایشالا

اما پدر مارو جلومون رژه برد از بس از این لامسب پز داد و بالاخره بنده هم مختصر مشخصاتی از این اعجازززززززززززززززززززز نوکیا جان یافتم تا بذارم روی نمک ... فقط برای دل امیر

تقدیم به داداش امیر غاشق N96 6 6 6 6 6 6 6 6 6 6

 

پس از تاخیری بسیار سرانجام سلطان نوکیا پا به دنیای موبایل گذاشت . N96 ، که برجسته ترین گوشی شرکت فنلاندی نوکیا محسوب می شود در زمانی به بازار عرضه شده است که رقبای بسیاری در مقایسه با آن وجود دارد. با این وجود این گوشی همچنان طرفداران خاص خود را دارد .


گوشی N95 با دوربین 5 مگاپیکسلی ، قابلیت 3G و سیستم عامل S60 و در ادامه 8GB حافظه درونی در زمان معرفی خود بهترین به شمار می رفت و مسلما رقیبی برای آن وجود نداشت . در مدت نسبتا طولانی که نوکیا سرگرم آماده سازی سلطان خود، N96 بود شرکت های مختلف گوشی های بسیاری به بازار عرضه کردند و به نوعی عرصه را بر شرکت همیشه محبوب نوکیا تنگ کردند . نوکیا نیز با عرضه N96 و ارتقا امکاناتی مانند 16GB حافظه داخلی به اضافه حافظه قابل ارتقا microSD/microSDHC ، DVB-H tuner برای تماشای تلویزیون و سیستم عامل ارتقا یافته آن سعی در حفظ جایگاه خود نموده است . حال باید دید آیا این امکانات برای رقابت با سایر رقبا کافیست ؟

در جعبه گوشی این وسایل وجود دارد :
گوشی
باتری Li-ION
هدفن 3.5 mm با آداپتور میکروفن
آداپتور AC
کایل خروجی تلویزیون RCA
کابل USB sync
آداپتور همراه برای اتومبیل

طراحی
طراحی این گوشی نمونه ای الهام گرفته از N95 است ولی بصورتی مدرن و زیباتر . به مانند N81 همه چیز براق و مجذوب کننده است با این تفاوت که دکمه های جهت و مولتی مدیا کوچک تر طراحی شده اند و ظاهری زیبا تر به گوشی بخشیده اند .
نمای جلوی گوشی شامل صفحه ی 2.8" با رزیلوشن QVGA وتعداد رنگ 16M می باشد . به مانند گوشی iPhone صفحه نمایش بسیار با کیفیت است .
صفحه نمایش به خوبی در شرایط نوری مختلف قابل خواندن است گرچه بعضی رنگ ها در نور مستقیم آفتاب محو می شوند . در بالای صفحه نمایش گوشی مکالمه و دوربین VGA قرار دارد . در زیر صفحه نمایش نیز دکمه های انتخاب چپ و راست ، دکمه پنج جهته D-pad ، رد و قبول تماس ، منو ، اصلاح کننده(C) و همچنین مولتی مدیا قرار دارند . دکمه های پنهان کنترل پخش مولتی مدیا نیز در اطراف چهار گوشه D-pad قرار دارند . با توجه به مکان قرار گیری دکمه های اصلاح کننده و منو ، کار با انها تا حدی مشکل است .
هنگامی که گوشی را به سمت بالا می لغزانید با صفحه کلید 12 تایی همیشگی روبرو می شوید که براق و زیبا طراحی شده است گرچه به مانند N95 از جنس مناسبی استفاده نشده است . به مانند سایر گوشی های کشویی نیز کار با اولین ردیف دکمه تا حدی مشکل است .
زمانی که گوشی به سمت پائین لغزانده شود ، صفحه نمایش به حالت Landsacpe رفته و چهار دکمه کنترل مدیا ( اجرا / مکث ، پرش به جلو و عقب ، توقف ) نمایان می شوند . همچنین این دکمه ها در بازی نیز قابل استفاده هستند که با توجه به قابلیت N-gage موجود امکانی مناسب خواهد بود . بر روی گوشی تعدادی بازی بصورت محدود وجود ندارد و سایر بازی ها قابل دانلود هستند .
دور تا دور گوشی از پلاستیکی نقره ای پوشانده شده است که چندان مرغوب به نظر نمی رسد و در مقابل ظاهر زیبا و جذاب آن یک نکته منفی به حساب می آید .
در سمت راست گوشی دکمه های ولوم صدا و دوربین قرار دارند . همچنین بلند گو های استریو در گوشه های بالا و پائین تعبیه شده اند که در هنگام تماشای ویدئو و تلویزیون در حالت Landsacpe با قرار گیری در بالا صدا رو به خوبی منتقل می کنند .
در سمت چپ تنها اسلات حافظه microSD قرار دارد که بدلیل فرورفتگی زیاد کار با آن مشکل است .
در بالای گوشی دکمه های تغییر حالت به قفل ، جک 3.5mm خروجی هدفن و دکمه پاور / تغییر پروفایل جاری وجود دارد .دکمه پاور نیز کوچک است و کار با آن مشکل . در پائین گوشی نیز همانطور که انتظار می رود پورت microUSB ( شارژ از طریق آن ممکن است ) و پین شارژ 2mm وجود دارد .
در پشت گوشی از پلاستیک تیره براق با طراحی موجی شکل برای جذابیت بیشتر استفاده شده است . دوربین 5 مگاپیکسلی کارل زایس نیز در محیطی نقره ای رنگ قرار دارد . پایه طراحی شده بعنوان تکیه گاهی در هنگام تماشای فیلم وسیله ای سودمند به نظر می آید .
در این گوشی از دو فلش LED استفاده شده است که مسلما قدرت فلش Xenon N82 را نخواهد داشت .
در مجموع می توان طراحی N96 را ایده آل دانست .
این گوشی در مقایسه با N95 دارای طول و عرض بیشتر و ضخامت و وزنی کمتر است ولی به هر حال باید آنرا یک گوشی حجیم دانست و در حضور گوشی هایی مانند HTC Touch Diamond و iPhone سلطانی چاق لقب می گیرد !
مکانیزم کشویی آن برخلاف N95 به مرور زمان مشکلی نخواهد داشت . گرچه کاهش وزن آن بدلیل استفاده از پلاستیک های نقره ای است اما این اقدام باعث کاهش زیبایی آن شده است . استفاده از فلزی مناسب راهی مناسب برای جذاب تر کردن آن بود .


سیستم عامل
در N96 از سیستم عامل سیمبین S60 به همراه FP3 استفاده شده است که سرعت بسیار بالا و مناسبی دارد و تمامی انیمیشن ها چشم نواز هستند . در صورتی که ریزبینانه به آن دقت کنیم می توان به تاخیری در حدود یک ثانیه در عملکرد به دکمه های فشرده شده مانند دکمه مولتی مدیا اشاره کرد . در هر حال رابط کاربری عملکردی کاملا رضایت بخش دارد .
با فشردن دکمه مولتی مدیا با منو میانبر جذابی برای تلویزیون ، ویدئو ، موزیک ، عکس ، بازی ، نقشه ، اینترنت و دفتر چه تلفن روبرو می شوید.
بسته نرم افزاری OVI نوکیا برای N-gage ، Maps و Music Store بصورت On board وجود دارد و در سایر موارد نکته قابل توجهی وجود ندارد و شامل قابلیت های خوب سیستم عامل S60 می باشد .


دوربین
دوربین 5 مگا پیکسلی N96 دارای لنز Tessar کارل زایس به همراه فوکوس خودکار و فلش Dual LED می باشد.
کیفیت عکس های گرفته شده در فضای باز و نور مناسب بسیار خوب و ستودنی است . رنگ ها طبیعی و وضوح تصویر مناسب است . در حالت Close up نیز کیفیت بهتر است ولی در فواصل زیاد عکس ها تا حدودی تار می شوند .
بر خلاف فضای باز ، در فضای بسته عکس ها کیفیت مناسبی ندارند . رنگ ها به خوبی منتقل نمی شوند و عکس ها تا حدودی تار هستند .
فیلم های گرفته شده نیز با 30fps و در رزیلوشن VGA بصورت MP4 ذخیره می شوند و قابلیت video stabilization نیز وجود دارد.
برای تست فیلم برداری از اتومبیلی با سرعتی در حدود 50 mph فیلم برداری شد که نتیجه حاصل بسیار رضایت بخش بود . گرچه N96 برای استفاده های حرفه ای مناسب نیست ولی به هر حال عکس و فیلم برداری با N96 را به دوربین Canon مورد استفاده همیشگی ترجیح می دهیم .
تنظیمات عکس برداری زیادی وجود دارد از جمله انتخاب صحنه ( auto , user defined , close up , portrait, landscape, sports, night و night portrait) ، انتخاب white balance از 5 حال موجود ، تنظیم exposure از -2 تا 2 ، sharpness, contrast و ISO .
برای فیلم برداری نیز حالات auto و night mode, white balance و تنظیم color tone وجود دارد . همچنین می توانید نور را روشن و یا خاموش کنید .
یکی دیگر از قابلیت های مورد توجه دیگر Geotagging است که در هر عکس اطلاعات GPS ثبت می شود و بعد ها به راحتی می توان مکان گرفته شده عکس را به خاطر آورد .
نکته آخر عدم طراحی مناسب دکمه دوربین به مانند دکمه پاور است .


مولتی مدیا
با توجه به هدف ارائه سری N ، این سری همیشه از لحاظ مولتی مدیا متفاوت از سایرین بوده است و در این راستا N96 نیز آنرا به سطحی بالاتر آورده است . صفحه نمایش 2.8" و تعداد رنگ 16M ، تصویری واضح و بدون نقص را در نمایش ویدئو ها ارائه می دهد ، دوربین 5 مگاپیکسلی کارل زایس نیز عکس هایی واضح و زنده ثبت می کند . همچنین کاربران می توانند با استفاده از نرم افزار Music Store نوکیا به دانلود آهنگ های مورد نظر بپردازند .
طبق مشخصات عنوان شده ، N96 قابلیت پخش فایل هایی با کدک H.263 و H.264 با رزیلوشن VGA و 30fps را دارد (حداکثر SDTV از طریق خروجی تلویزیون) اما هیچکدام از فایل های H.263 با رزیلوشن QVGA و 24 و 30 fps را پخش نکرد . البته تمامی فایل های H.264 حتی با رزیلوشن 480x240 و 60fps را به خوبی پخش کرد . تماشای فیلم و تلویزیون بر روی این صفحه نمایش قدرتمند لذت بخش است گرچه به خوبی iPhone نیست .
پایه طراحی شده در پشت گوشی نیز در هنگام نمایش ویدئو ها بسیار کارآمد و مفید بود .
موزیک پلیر موجود با طراحی زیبا و مختصر گرچه در حد ipod نیست ولی بسیار مناسب و کارآمد است . در تشخیص Artist ، Album Art و اسم آنها بدون مشکل است و طرفداران را راضی نگه خواهد داشت .
FM tuner و Internet Radio نیز به خوبی موزیک پلیر قابل استفاده هستند.
بر خلاف N95 و با توجه به وجود دکمه های کنترل مدیا پنهان ، lمی توان بدون نیاز به باز کردن گوشی کنترل لازم را بر روی مدیا ها داشت .
انتظار می رود در آینده از دکمه ها مولتی مدیا بیشتر در جهت انجام بازی ها استفاده شود چرا که با توجه به طراحی صورت گرفته در N96 ، نیاز به طراحی دو طرفه برای مولتی مدیا کمتر احساس می شود .
اگر از جمله افرادی هستید که زیاد به موسیقی گوشی می دهید ، پیشنهاد می کنم در همان ابتدا به فکر تهیه ی هدفونی مناسب باشید ! هدفون ارائه شده کیفیت مناسبی ندارد ، در مقابل با هدفونی مناسب از کیفیت عالی صدا لذت خواهید برد . با وجود N96 مطمئنا نیازی به پلیر های قابل حمل (PMP) نخواهید داشت. بلندگو های N96 چه از لحاظ بلندی صدا و چه از لحاظ کیفیت بسیار خوب عمل می کنند . در مقایسه با iPhone از لحاظ بلندی صدا، N96 قویتر است و از لحاظ کیفیت تقریبا یکی هستند.
برای مشاهده فیلم و تلویزیون نیز با توجه به امکان Stereo Widening که بصورت پیش فرض فعال نیست صدا ، شما را به خوبی با تصویر همراه می کند .


عملکرد
N96 به مانند N95 8GB از 128MB RAM/256MB ROM بهره می برد اما بجای پردازنده ARM11 332MHz بکار رفته در N95 8GB از دو پردازنده ARM9 264MHz استفاده می کند . شاید دلیل این تنزل مقاصد اقتصادی بوده است .
کیفیت مکالمه نیز مطابق انتظار بدون مشکل و عالیست . حتی در حالت LoudSpeaker نیز صدا صاف و بدون مشکل است .
با استناد به مشخصات ذکر شده توسط نوکیا ، دوام باتری کاهش پیدا کرده است بطوری که Talktime آن از 5 ساعت در N95 8GB به 3.66 ساعت رسیده است و در سایر حالات 14 ساعت پخش آهنگ ، 5 ساعت ویدئو و 4 ساعت استفاده از DVB-H ذکر شده است . با توجه به باتری Li-Ion 950 mAh (BL-5F) موجود مطمئنا شاهد مشکل باتری خواهیم بود ، موضوعی که کما بیش در مورد گوشی های نوکیا وجود دارد .

نتیجه گیری
16GB حافظه درونی به اضافه حافظه قابل افزایش microSD/microSDHC ، طراحی بهبود یافته ، DVB-H tuner،سیستم عامل S60 با FP3 ، صفحه نمایشی عالی و دوربینی مناسب برای استفاده های معمول در عکس و فیلم برداری مواردی هستند که N96 را نسبت به گوشی های ماقبل خود متمایز می کند . گرچه تاخیر در عرضه آن به بازار و وجود رقبای بسیار و بعضا قدرتمند تر باعث شد تا استقبالی در حد یک سلطان از آن نشود اما نباید قابلیت های آنرا نیز نادیده گرفت .
در مقابل نکات مثبت ، می توان به جنس نا مناسب صفحه کلید ، وجود روزنه هایی در اطراف کلید ها و اندازه نه چندان مناسب آن اشاره کرد.
نوکیا قدم مناسبی در طراحی و امکانات N96 برداشته است ولی بر خلاف شرکت هایی مانند Samsung و HTC که به عرضه مداوم گوشی هایی با امکاناتی بالا می پردازند ، با قدم هایی پیوسته به آرامی به جلو حرکت می کند و به ناگاه به ارائه نوآوری و تکنولوژی جدید از سایرین پیشی می گیرد . بنابراین باید به انتظار آینده نشست .

 

به نقل از : http://raminrahmati.blogfa.com


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:37 عصر جمعه 87/6/29

سلام

چند روز پیش قافیه برای حوصله ام تنگ شده بود و یک روزنامه ای بصورت رتدوم دستم اومد

داشتم می خواندم و رسیدم به این خبر که گویا جناب آقای سردار ذوالفقاری (جانشین محترم نیروی انتظامی و فرمانده انتظامی سابق اصفهان و ....) فرموده بودند که گویا جدیدا فرقه های زیادی در کشور رسوخ کرده و القصه ...

چنان برای بنده ناقص السوژه جالب شد که به صرافت نوشتن جملاتی برآمدم تا افکارم را بزنم توی فرق استکبار جهانی

 

قصه این فرقه ها البته چیز جدیدی نیست ، بلکه نکته آن این است که قبلا برای دین های آسمانی هوو پیدا می کردند ، حالا برای شیطان

قبلا یک عده جاعل ، از خدا و پیغمبر مایه گذاری می کردند و خودشان را جا می زدند ، ولی حالا آپ دیت شدند و رفتند از شیطان زبون بسته مایه گذاشتند و این بدبخت را وجه الخطاب قرار دادند و عبادات خودشون را می پاشند در محضر جناب شیطووووووون

 

عجب روزگاریه ، تازه شنیدم که orginal و remark هم دارند توی  فرقه های خودشون

چند سال پیش که بحث گروه های تهاجم فرهنگی مد شده بود و هوی متال و امثال اینها بازار داشتند اصلا جرات نمی کردند عنوان کنند عقاید شیطان پرستی شان را ظاهر کنند ، حالا چطور شده که عقایدشان اینگونه در بین جامعه منفجر شده و جسارت یارگیری علنی اعتقادی پیدا کرده اند ، پیدا کنید پرتقال فروش را .....

آخر الزمان که می گویند همین است ....

اگر در هند گاو می پرستند درد نیست ، چون آنها با اعتقاد به حق و بنا به نظر حق پرستی خودشون اینکار را می کنند ولی ....

ولی در شیطان پرستی ، اعتقاد به خدا و شیطان هست و خدا را هم قبول دارند ولی با علم به این مطلب می گویند ما در مقابل خدا و برای جنگ با او(نعوذ بالله) شیطان رانده شده را می پرستیم

یعنی عمدا و از روی علم ، راه کفر مطلق و عناد را پیش گرفته اند

و بدتر از همه اینکه مخاطب این ادیان و افراد جذبی آنها جوانان هستند و این یعنی زنگ خطری با بلندای صدای ..........

آینده را نشانه گرفته اند و متاسفانه دین داران و کارشناسان دینی بعضا هنوز در خواب غفلت بسر می برند

 

آهای ........

بیدار شوید که دامنه هجوم را اهل کفر متوجه بنیان نظام هستی کرده اند

این پیکار ، سوشیانت می خواهد

این بقیة الله

کجاست فریاد رس ، کجاست مهدی زهرا

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:2 عصر پنج شنبه 87/5/31

مشهد مقدس . محمدرضا ث :

 


خوشا سرما و وضع بی مثالش

خداوندا ! چرا کردی زوالش؟ (?)

اگر چه سوز سرما داد می‌داد

نبودم فکر این گرمای مرداد

زمستانت دو چندان لرز کردیم

کنون هم، فرودین را فرض کردیم

***

خدایا ! باز از آن سرمات بفرست

که تا پنجاه سالش گشت فهرست

ز لطف بی حدِ برخی وزیران

سفر کردیم تا اعماق دوران

سفر کردیم تا پنجاه و اندی

بدون هیچ آسیب و گزندی

***

خدایا! لطف تو از حد فزون است

ولی این حَرّ و بَردَت بی شگون است

زمستان گازمان را ناز می‌بود

به تابستان ز برق و آب کمبود

در این گرمای طاقت گیر مرداد

ز قطعیّ مُدام برق ، فریاد

***

فیوز برقمان از جا پریده

فِر و یخچالمان آسیب دیده

گمانم باز تا پنجاه سالی

کسی گرمای تا این حد ندیده

***

به شبها فازمان نول است یا رب!

سبوی صبرمان فول است یا رب!

عزیزی گفت دعواهای هر سال

همیشه بر سر پول است یا رب!

***

به روزش برق و آبی نیست ما را

به شب تا صبح بی تابیست ما را

اگر قطعیّ برق و آب داریم

خدا را شکر شبها خواب داریم

***

وزیر برقمان فرمود پاییز

نمایم رفع، این قطعیّ ناچیز!!!

خدایا ! ای خدای برج مینو

نگه دار این وزیر نفت و نیرو

دو چندان کن تو توفیقاتشان را

فزونی بخش احساساتشان را

***

اگر چه آب و برقی نیست ما را

اگر چه حال جان سوزی است ما را

اگر گازی اگر برقی نداریم

تو را یا رب ، کماکان دوست داریم 

 

منبع : http://www.rasmezamaneh.blogfa.com/

 

عکس به مطلب ربطی نداره !! مگه باید مربوط باشه !!!!!

پاورقی مهم :

* ما این شعر رو از نمی دونم کدوم سایتی برداشتیم و گذاشتیم ولی در نظرات با عتاب آقای سراینده ی شیرینتر از جان مواجه شدیم و برای ادای بهتر حق مطلب متن کامل شعر را از وبلاگ ایشان کپیدیم تا انشاءالله مورد خطاب حق تعالی در برزخ بخاطر سرقت ادبی قرار نگیریو.

** ممدجون (محمدرضا ث : شاعر شعر فوق) دوستت داریم . میخوامت ..... یاعلی

*** ممد جون لینکت کردم


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:35 عصر جمعه 87/5/4

 

مالک اشتر روح الله ، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی


دو سه روز قبل از عملیات «مرصاد» و یا چهار، پنج روز قبل از آن، دشمن (عراقى‏ها) سوء استفاده کرد وقتى که قطعنامه پذیرفته شد. کدام قطعنامه؟ قطعنامه 598 شوراى امنیت تازه داشت جمهورى اسلامى قطعنامه را مى‏پذیرفت که عراقیها سوء استفاده کردند. فکر کردند جنگ تمام شد و ما هیچ آمادگى نداریم، آمدند از 14 محور در غرب کشور، هجوم آوردند. آنهایى که با جغرافیاى منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه با وسیى، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروى، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفت‏شهر، سومار، سرنى تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آنها داشتیم و آنها اسیر از ما کمتر داشتند.

این علمیات، خیلى وحشتناک بود! دلهایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: «دیگر نجنگید». من توى خانه بودم; یک دفعه ساعت 30/8 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار مى‏کنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکى از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت‏به جلو مى‏آید. همین جورى سرش را انداخته پائین مى‏آید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر تنها از یک محور سرش انداخته، پس چه جور دشمن است؟! گفت: نمى‏دانیم گفت: همین طور آمده الان به کرند هم رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مى‏شود کرند، بعد از کرند، مى‏شود اسلام‏آباد غرب و سپس نیز مى‏آید به کرمانشاه. گفت: همین جور دارد جلو مى‏آید. گفتم: این چه جور دشمنى است؟ گفت: ما هیچى نمى‏دانیم. گفتم: حالا از ما چه مى‏خواهید؟ گفتند: شما بیائید بروید منطقه. خلاصه گفتم: اول یک حکمى بنویسد که من رفتم آنجا، نگویند تو چه کاره‏اى؟ درست است نماینده حضرت امام هستم ولى نمایندگى حضرت امام از نظر فرماندهى، نقشى ندارد. او گفت: هر حکمى میخواهى، بگو ما مى‏نویسیم. ما هر چه فکر کردیم، دیدیم مغزمان کار نمى‏کند. حواسمان پرت شد که این دشمن، چه کسى است. آخر گفتم: فقط به هواپیما بگویید که ساعت 30/10 آماده بشود ما با هواپیما برویم به کرمانشاه.

هواپیما آماده کردند. ساعت 30/10 رفتیم کرمانشاه. رسیدیم کرمانشاه، دیدیم اصلا یک محشرى است. مردم ریختند بیرون شهر از شدت وحشت. این جاده بین کرمانشاه بیستون تقریبا حالت‏بلوارى دارد. تمام پر آدم، یعنى اصلا هیچ کس نمى‏تواند حرکت کند. طاق بستان محل قرارگاه بود. مجبور شدیم پیاده شویم، ماشین گرفتیم، رفتیم تا رسیدیم تا ساعت 30/1 شب ما دنبال این بودیم، این دشمنى که دارد مى‏آید، کیه؟ ساعت 30/1 شب یک پاسدارى سراسیمه و ناراحت آمد، گفت: من اسلام‏آباد بودم، دیدم منافقین آمدند، ریختند توى شهر (تازه فهمیدم منافقین هستند ریختند توى شهر.) شهر را گرفتند آمدند پادگان ارتش را (که آن موقع ارتش آنجا نبود ارتش همه توى جبهه‏ها بودند فقط باقى مانده آنها بودند.) گرفتند.فرمانده، سرهنگى بود. حرفشان را گوش نمى‏کرد. همان جا اعدامش کردند و مى‏خواستند بیایند به طرف کرمانشاه، توى مردم گیر کردند، چون مردم بین اسلام‏آباد تا کرمانشاه با تراکتور، ماشین و هر چى داشتند، ریختند توى جاده. پس اولین کسى که جلوى آنها را گرفته بود خود مردم بودند.

من به آقاى «شمخانى‏» که الان وزیر دفاع است و آن وقت معاون عملیاتى در ستاد کل بود گفتم: فلان کس! ما که الان کسى را نداریم، با کدام نیرو دفاع کنیم، نیروهامون هم توى جبهه مانده‏اند. اینجا کسى را نداریم; هوانیروز همین نزدیک است، زنگ بزن به فرمانده آنها، خلبانها ساعت 5 صبح آماده شوند، من مى‏روم توجیه‏شان مى‏کنم. (از زمین که کسى را نداریم.) با خلبانان حمله مى‏کنیم. ایشان زنگ به فرمانده هوانیروز مى‏زند، مى‏گوید: من شمخانى هستم. فرمانده هوانیروز مى‏گوید: من به آقاى شمخانى ارادت دارم، ولى از کجا بفهمم که پشت تلفن، شمخانى باشد، منافق نباشد؟ تلفن را من گرفتم. من اکثر خلبانها را مى‏شناختم، چون با اکثر آنها خیلى به ماموریت رفته بودم. همه آنها آشنا هستند. همین طور زنگ زدم اسمش «انصارى‏» بود. گفتم: صداى مرا مى‏شناسى؟ تا صداى ما را شنید، گفت: سلام علیکم. و احوال پرسى کرد. فهمید. گفتم: همین که مى‏گویید، درست است. ساعت 5 صبح خلبانها آماده باشند تا من توجیه‏شان کنم.

لشگریان نفاق پس از رویارویی با سپاه اسلام

صبح تا هوا روشن شد شروع کنیم و گرنه، دیگه منافقین بریزند، اوضاع خراب مى‏شود; 5 صبح، ما رفته بودیم; همه خلبانها توى پناهگاه آماده بودند، توجیه‏شان کردیم که اوضاع خراب است، دوتا هلى‏کوپتر جنگى کبرى، یک 214 آماده بشوند و با من بیایند. اول ببینم کار را از کجا شروع کنیم؟ بعد، بقیه آماده باشند تا گفتیم، بیایند. این دو تا کبرى را داشتیم; خودمان توى هلى‏کوپتر 214 جلو نشستیم. گفتم: همین جور سر پائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‏طور از روى جاده مى‏رفتیم نگاه مى‏کردیم، مردم سرگردان را مى‏دیدیم.

آزادی ارتش به اصطلاح آزادی بخش از قید دنیا

25 کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه چال زبر که الان، اسمش را گذاشته‏اند «گردنه مرصاد». من یک دفعه دیدم، وضعیت غیر عادى است، با خاک ریز جاده را بستند یک عده پشتش دارند با تفنگ دفاع مى‏کنند. ملائکه و فرشتگان بودند! از کجا آمده بودند؟ کى به آنها ماموریت داده بود؟! معلوم نبود. هلى‏کوپتر داشت مى‏رفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل اون‏ور خاک‏ریز، پشت‏سرهم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار مى‏آورند تا از این خاک ریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید و گرنه ما را مى‏زنند. به اینها گفتم: بروید از توى دشت. یعنى از بغل برویم; رفتیم از توى دشت از بغل، معلوم شد که حدود 3 تا 4 کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشى داشتم. مى‏توانستم صحبت کنم; به خلبان گفتم: اینها را مى‏بینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهاى دوتا کبرى‏ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفتند: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودى‏اند. چى‏چى بزنیم اینهارو؟! خوب اینها ایرانى بودند، دیگه مشخص بود که ظاهرا مثل خودى‏ها بودند و من هر چه سعى داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودى را بزنیم! براى ما مسئله دارد; فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانى شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدودا 500 مترى ستون زرهى نشسته‏ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر اینکه درجه‏هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توى هلى‏کوپتر. عصبانى بودم، ناراحت که چه جورى به اینها بفهمونم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‏ام مسؤولم. آمدم که تو راحت‏بزنى; مسؤولیت‏با منه. گفت: به خدا من مى‏ترسم; من اگر بزنم، اینها خودى‏اند، ما را مى‏برند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث مى‏کنیم راجع به اینکه مى‏خواهیم بزنیم آنها را.

مسعود و مریم رفقا را تنها گذاشته بودند ........ شجاعت از تصویر می بارد

منافقین سرلوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. حالا من خودم توپچى بودم. اگر من مى‏خواستم بزنم با اولین گلوله، مغز هلى‏کوپتر را مى‏زدم. چون با توپ خیلى راحت مى‏شود زد. فاصله یا برد 20 کیلومترى مى‏زنیم، حالا که فاصله 500 مترى، خیلى راحت مى‏شود زد. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، 50 مترى ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلى آمد که اینها خودى نیستند. گفتم: دیدى خودى‏ها را؟ اینها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهى گفتند: به على قسم الان حسابش را مى‏رسیم. سوار هلى‏کوپتر شدند و رفتند. جایتون خالى. اولین راکتى که زد، کار خدا بود، اولین راکت‏خورد به ماشین مهمات‏شان. خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‏ها که داخل بود، مثل آتشفشان مى‏رفت‏بالا. بعد هم اینها را هرچه مى‏زدند، از این طرف، جایشان سبز مى‏شدند، باز مى‏آمدند. من دیگه به هلى‏کوپتر کبرى گفتم: بچه‏ها! شماها بزنید; ما بریم به دنبال راه دیگه. چون فقط کافى نبود که از هوا بزنیم، باید کسى را از زمین گیر مى‏آوردیم.

 ما دیگه رفتیم شناسایى کردیم; یک عده توى سه راهى روانسر، یک عده توى بیستون، فلاکپ، هرچه گردان بود، اینها را با هلى‏کوپتر سوار مى‏کردیم، دور اینها مى‏چیدیم. مثل کسى که با چکش مى‏خواهد روى سندان بزند اول آزمایش مى‏کند بعد مى‏زند که درست‏بخورد. ما دیگه با خیال راحت دور آنها را گرفتیم. محاصره درست کردیم; نیروهاى سپاه هم از خوزستان بعد از 24 ساعت، رسید. نیروهاى ارتش هم از محور ایلام آمد.

حال باید حساب کنید از گردنه چال زبر تا گردنه حسن آباد، 5 کیلومتر طولش است. همه اینها محاصره شدند ولى هرچى زده بودیم، باز جایش سبز شده بود. بعد از 24 ساعت‏با لطف خداوند، اینان چه عذابى دیدند... بعضى از آنها فرارى مى‏شدند توى این شیارهاى ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار مى‏کشیدیم، نمى‏آمدند. مى‏رفتیم دنبال آنها، مى‏دیدیم مردند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توى اینها، دخترها مثلا فرماندهى مى‏کردند. از بیسیم‏ها شنیده مى‏شد: زرى، زرى! من بگوشم. التماس، درخواست چه بکنند؟ اوضاع براى آنها خراب بود. ما دیدیم اینها هم منهدم شدند... بعد گفتیم، برویم دنباله اینها را ببندیم که فرار نکنند. باز دوباره دو تا هلى‏کوپتر کبرى گیر آوردیم و یک هلى‏کوپتر 214، که رفتم به طرف گردنه پاتاق.

از اسلام‏آباد رد مى‏شدم، جاده را نگاه مى‏کردم که ببینم منافقین چگونه رفت و آمد مى‏کنند. دیدیم یک وانتى با سرعت دارد مى‏رود. حقیقتش دلمون نیامد که این یکى از دستمون در بروند; به خلبان کبرى گفتم: از بغل با اون توپت توپ 20 میلى مترى خوبى دارند. از 2/3 کیلومترى خوب مى‏زند.- یک رگبارى بزن، ترتیبش را بده. گفت: اطاعت میشه. تا آمدم بجنبم، دیدم هلى‏کوپتر رفته بالاى سرش، مثل اینکه مى‏خواهد اینها را بگیرد، من گفتم: «جلو نرو زیرا اگر بروى جلو، مى‏زنندت.» یک دفعه هلى‏کوپتر را زدند، دیدم هلى‏کوپتر رفت، خورد به زمین شخم زده. یک دود غلیظى مثل قارچ، بلند شد; مثل اینکه دود از کله ما بلند شد که اى کاش نگفته بودیم: برو! اشتباه کردم. حالا چکار کنیم؟ خلبان را نجات بدهم، ما را هم مى‏زدند; آنجا پر منافق بود به هر صورت، خلبانها را راضى کردم که برویم یک آزمایش کنیم، ببینیم مى‏توانیم که خلبان را نجات بدهیم. دیدیم هلى‏کوپتر دومى گفت: من توپم کار نمى‏کند، نمى‏توانم پشتیبانى کنم; برویم آنجا، مى‏زنند. گفتم: هیچى، اینها که شهید شدند، برویم به طرف ادامه هدف. رفتیم محل را شناسائى کردیم.

حدود یکى دو گردان نیرو را من توى گردنه پاتاق پیاده کردم و راه را بر آنها بستم که فرار نکنند. برگشتیم، شب شد. صبح ساعت 8 بود که من توى طاق بستان بودم. یک دفعه، تلفن زنگ زد; فرماندهى هوانیروز گفت: فلان کس! دوتا خلبان پیش من هستند، دوتا خلبانى که دیروز گفتى شهید شدند. گفتم: چى؟ من خودم دیدم شهید شدند! گفت: آنها آمدند. بعد، خودمان را به خلبانها رساندیم. تعریف کردند و گفتند: ما رفتیم آنها را از نزدیک کنترل کنیم، ما را زدند; سیستمهاى فرمان هلى‏کوپتر، قفل شد. یعنى دیگه کنترل نبود. ما فقط با هنر خودمان، زدیم به خاک به صورت سینمال، که سقوط نکنیم. وقتى زدیم، یک دفعه دیدیم موتور دارد آتش مى‏گیرد ولى ما زنده‏ایم. هنوز یکى از کابینها باز مى‏شد. لکن کابین دیگرى باز نمى‏شد، قفل شده بود. شیشه‏اش را با سنگ شکستیم، آمدیم بیرون، دوتایى از این دود استفاده کردیم و به طرف تپه مقابل فرار کردیم. بعد، منافقین که آمدند، دیدند جایمان خالى است، رد پایمان را دیدند و دیدند که ما داریم پاى تپه مى‏رویم. افتادند دنبال ما. بالاى تپه رسیدم. نه اسلحه‏اى داریم نه چیزى. خدایا! (شهادتین را مى‏گفتیم). کار خدا، یک دفعه دیدیم از طرف ایلام دوتا کبرى اصلا چه جورى شد که یک دفعه اونجا پیدا شدند؟! آمدند به طرف جاده، شروع کردند به زدن اینها و آنها هم پا به فرار گذاشتند. حالا اینها از این ور فرار مى‏کنند، ما از اون ور فرار مى‏کنیم. ما هم از فرصت استفاده کردیم به طرف روستاهایى که فکر کردیم داخل آنها، دیگه منافق نیست، رفتیم. بعد، رسیدیم به روستا، و خیالمان راحت‏شد که دیگر نجات پیدا کردیم. تا رفتیم توى روستا، مردم دور ما را گرفتند. منافقین! منافقین! گفتیم: بابا! ما خودى هستیم; ما خلبانیم. گفتند: نه، شما لباس خلبانى پوشیدید. و شروع کردند به کتک زدن ما.

کار خدا یکى از برادرهاى سپاه اونجا پیدا شده، گفته: شما کى را دارید مى‏زنید؟ کارتشان را ببینید. کارتمان را دیدند، گفتند: نه بابا! اینها خلبانند. شروع کردند رو بوسى با اینها یک پذیرائى گرم. صبح هم هلى‏کوپتر کبرى آنجا پیدا شده بود. هلى‏کوپتر کمیته، ساعت 8 آنها را رسانده بود به محل پایگاه، که آنها را ما حالا دیدیم. به هر حال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد. که خداوند در آیه شریفه مى‏فرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست‏شما عذاب مى‏کنم و دلهاى مؤمن را شفا مى‏دهم. و به شما پیروزى مى‏دهیم.» (توبه-14) و نقطه آخر جنگ با پیروزى تمام شد. که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزى نهایى، ما یک پیروزى عظیمى بود.

 

اسلام پیروز است

فان حزب الله هم الغالبون

 

پی نوشت : به نقل از http://www.alef.ir/


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:8 صبح سه شنبه 87/5/1

بابا این پارسی بلاگ عزیز که راه نمیده ما وارد مدیریت معزز پر افتخار وبلاگ نمکمون که برای تنویر افکار عمومی می نویسیم بشیم
نظریات منور ما هم داره کپک می زنه
القصه در سرای دلتنگی مین و من مطالب نمک آلودمان را به خوردتان می دهم.

این عکس های جالب انگیزناک را که می بینید در راهی که به معیت دوست گرامیمان امیر (پیشی عاشق) میرفتیم توسط ایشان و با گوشی که نمیشه گفت بلکه دوربین مافوق پیشرفته ( ان??) تصویرگری شد که جالب است.

دقت کنید دوست من ( ان?? ) دارد ... این خیلی مهم است ...........................................

در راستای آموزش پیش از شغل ............

این آقا می خواد یگان ویژه موتور گیر بشه
(عزیزم غصب مال مردم آخر و عاقبت نداره .... از عمر عبرت بگیر )

این کوچولو هم رسته انتظامی یا آگاهی یا ... بالاخره یه چیزی می خواد بشه دیگه

حالشو بردی ها .............................

ای داد از این عمر که گذشت . ایکاش باز می گشتم به طفولیت و بی خبری از دنیا و مافیها . و چه خوب و پر برکت بود آسودگی و ملعبه کردن هر چیز در این وانفسا

در ذهنمان دزد و پلیس بازی می کردیم و باور نداشتیم که ممکن است روزی از سر لجاجت و کبر و غرور ممکن است دزدی باشیم از بیت المال و یا آقا زاده ای که ملت را رعیت فرض کرده باشد.

یادش به خیر برای آقا امام حسین با دستهای کوچکمان از سر صدق و صفا بر سینه می زدیم و با آه کودکی فریاد یاحسین می کشیدیم

یادش به خیر در زمان ما که تازه غربت فضای یاد جبهه ها را نگرفته بود می توانستیم بسیجی بازی کنیم و با دشمن بد بجنگیم .

یادش به خیر بسیجی را در باطنمان می دانستیم و نه به لباسی رنگارنگ و چریکی که خدای نخواسته از سر خستگی شیفت شبانه پرخاشی کنیم و دلی .....

یادش به خیر کودکی ها

زمین و خانه را می توانستیم تصور کنیم و هنوز مثقال زعفران نشده بود .

می توانستیم بی برقی موشک باران صدام را تحمل کنیم

می توانستیم

ولی حالا باید  " واستعینوا بالصبر و الصلات"

این را دوست عزیزم  آقای احمدی به من توصیه کرد .

یاحق.......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

   1   2   3      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
3
:: بازدید دیروز ::
20
:: کل بازدیدها ::
168485

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::


::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

احمدی . احمدی نژاد . ازدواج . انتخابات . انیشتن . بار گران . بروجردی . پیامک . تاهل . جمهوری . چیز . دزدی . دهمین . روزنوشت . ریاست . سفر استانی . سیاست . شعر . شیعه . عشق . غارت . مناظره . موسوی . میرحسین . نژاد . همسر . واقعیت .

:: آرشیو ::

سیاست خارجی
سیاست داخلی
جمهوری خودمختار آزاد اسلامی
خاطرات
مناسبت ها
.............

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو