سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ساعت 12:0 عصر یکشنبه 87/1/18

به به
به به
به به

ایام عید در خیابان های شهر ما ، حضور سربازان سراپا مسلح نیروی انتظامی(یک دست اونیفورم و یک باطوم) به چشم می خورد
اکثرا از بچه های دهات بودند که چرخیدن در شهر ، براشون حکم اردوی تفریحی رو داشت.
تا اینجای کار که به خیر و خوشی

جالب اینکه در روز 10 فروردین ، یکی از این عزیزان از بنده آدرس مسجد محله را پرسید ، وقتی آدرس رو بهش دادم با حالت خیلی رمانتیکی خودش رو کج و کوله کرد و بهم گفت (خیلی ممنونم) البته با لهجه غلیظ کارمند اداره ثبت شیراز

 

روز 12 فروردین هم در یکی از خیابان های اصلی شهر رئیس پلیس شهرستان ایستاده بود و رییس کلانتری محدوده داشت بهش گزارش وضعیت می داد و ایشون هم مرتبا با لهجه خاصی می گفت ( به به    به به)

جوری این کلمات به به را ادا می کرد که ناخودآگاه هر دوشون به خنده افتادند .

واقعا تاثیر رسانه تا بدینجا رسیده که کاملا زندگی روزمره تحت تاثیر چند تکیه کلام یک برنامه طنز قرار می گیره

راستی چرا تاثیر رسانه و مخصوصا کسب انرژی منفی اون اینقدر زیاد شده......

یک سوال کوچک : نقش رسانه های گروهی در زندگی ما چقدر است ؟؟؟؟

 

جواب این سوال رو سازمانهای جاسوسی خارجی چندین سال پیش بهش رسیدند و با در دست گرفتن شریان خبر رسانی و بنگاه های خبری جهانی ، اهداف خودشون رو به بهترین نحو پیگیری میکنند

البته ایران هم تازه داره وارد این فاز میشه که مهمترین گام اون افتتاح شبکه press tv  هست

یک سوال دیگه.........

چرا شبکه های تلویزیونی ما بهترین برنامه هاشون ، بی محتواترین اونهاست

چرا باید فقط مضحکه ها جاشون رو بخوبی در بین افکار عمومی باز کنند ولی تکیه کلام های عاقلانه اصلا خوراک فکری نیستند .......

این رو باید در سیاستگذاری های صداسیما جستجو کرد .....

باید جواب این سوال رو پیدا کرد که : چرا ذائقه تصویری مردم ایران در حد فاجعه تغییر کرده ؟؟

و چرا بطور مثال تجمل گرایی به این شدت در جامعه فراگیر شده ؟؟

چرا رسانه های گروهی وظیفه خطیر خودشون رو با لودگی و به بازی گرفتن بی محتوا اشتباه گرفتند ؟؟؟

به راستی ، کاری که در حال حاضر رسانه های خارجی انجام می دهند با کار در دست انجام صدا سیمای ایران چقدر تفاوت می کنه؟؟؟

فقط می تونم بگم : افضات عالی مستحکم....... به به    به به


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:26 صبح پنج شنبه 86/8/3

سلام

سوژه ،سوژه ،سوژه

یک ماهه چیز به درد بخوری گیرم نیومد الا همین چند روز پیش ......

استعفای آقای لاریجانی

یادش به خیر چند سال پیش . خواننده پر و پا قرص گل آقا بودم .در زمانی که آقای لاریجانی نقل جلد مجله گل آقا بود و شاغلام سبیل این بزرگوار را دود می داد.

شعری نوشته بود گل آقا که تا چند سال ورد زبان من بود : لاری جون قربونتم ، صدقه بلاگردونتم و .....

داریم درباره کهنه سرباز عرصه سیاست حرف می زنیم . مردی از تبار فامیل لاریجانی ها که انصافا کل ویترین امور خارجه مارو به خودشون اختصاص داده اند و البته با شایستگی

در یک مورد اگر صفحاتی از تاریخ پر فراز و نشیب مذاکرات هسته ای ایران را با طرف های اروپایی بررسی کنیم و روند کار را با دوران آقای روحانی(البته ایشان هم سیاستمدار کارکشته ای هستند لیکن ...) مقایسه کنیم ، خواهیم دید که در زمان تصدی آقای لاریجانی بر کرسی نمایندگی ایران ، اقتدار و احقاق حق ایران حفظ شده و حق بلاشرط ایران هرچند با کارشکنی برادران روس که البته باید گفت لوس ، ولی به هر جهت حق ما در سطح جهان شناخته شده است .

مادر بزرگ من همیشه می گفت خدا در و تخته (در و چارچوب) رو باهم جور می کنه .

الحق و الانصاف که دبیر امنیت ملی ما و رییس جمهورمون خوب به هم میاند. سرسخت و مقتدر بر مواضع ملی .

دمشون گرم .

حالا چرا و به چه علتی یهویی فیل آقای لاریجانی یاد لاریجان افتاد و زرتی استعفا داد ، الله اعلم.

بنده که آقایان عظیم الشان را از پنجره تلویزیون جلوتر ندیده ام و نون و پنیری هم که با هم نخوردیم ولی از حق نگذریم واقعا در این مساله بخصوص سنگ تموم گذاشتند و ادای دین ملی خودشون رو به نحو احسن انجام دادند .

حالا استعفا هم دادند طوری نیست ، آقای جلیلی هم به قول آقای لاریجانی انسان جلیلی هستند .

قحط الرجال هم نیست .

حالا جلیلی هم خواست استعفا بده خوب بده . من که نمردم . خودم میرم ادامه روند مذاکرات را پیگیری می کنم .

حالا باید در مورد چی مذاکره کنیم .

شما کی هستی ؟؟ من دیگه یک دیپلمات حساب میشم و شما رو هم نمیشناسم .

از کی ؟؟ از وقتی برای مذاکره با اروپا انتخاب شدم .

می بینموتون توی سوییس ، هلند یا هرجای دیگه که مذاکره انجام شد ....

یا حق ......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:27 صبح شنبه 86/4/2

 سلام

انگلیس را می شناسید . همان جزیره را می گویم . پدر مستعمرات . سرزمین شوالیه ها . وایکینگ ها . بجا نمیارید... ؟

روباه پیر را چطور . دیدید سریع متوجه شدید .

من از سیاستمداران انگلیس خیلی خوشم می آد . شما چطور ؟

چرا خوشم می آد ؟ خوب به خودم مربوطه . ناراحت نشید . ببخشید .

معروفه که می گویند سیاست پدر و مادر ندارد . به نظر بنده بی پدر و مادرتر از انگلیسی ها هم وجود ندارد . تازه از بین این همه بی پدر و مادر ، پدر سوخته ترین ملت انگلیس می شوند سیاستگذاران و مداران این روباه پیر .

از قدیم هم گفتند سلام سفارت انگلیس بدون طمع نیست .

تقدیم لقب شوالیه به حیوانات دست آموز هم بی طمع نیست .(شما منظور بنده را ok کنید ، منظورم سلمان رشدی کافر است)

جشن تولد بیخودکی هم بی طمع نیست .

شما تمام حرف های متفرقه بالا را در کنار اتفاقات دستگیری نظامیان ویژه انگلیسی ، زورهای بیخودی کشور انگلیس، قلدر مآبی فروپاشیده شده استعمار پیر ، آزادی منتی نظامیان این کشور از سوی ایران ، همپیالگی انگلیس و امریکا ، نقطه نظرات انگلیس در زمینه انرژی هسته ای ایران و داشتن قصد تحمیل این سیاست ها به سازمان ملل و ..... را در کنار هم بگذارید .

در نهایت بی درایتی چهارتا نیروی انتظامی را در بدترین شرایط اعتراض آمیز چهارتا دانشجو و ضرب و شتم دختران محجبه توسط فرمانده یگان ویژه را به مقدار کافی چاشنی قضایا کنید و در آخر حضور تعدادی احمق در میهمانی سفارت انگلیس که دعوتنامه یک کشور اروووووپایی اونها رو مدهوش و واله و شیدا کرده را به رخداد اضافه کنید . نتیجه می شود :

** نشان دادن ملت ایران به عنوان انسانهایی خارج از تمدن و بی قید نسبت به مناسبات دیپلماتیک(این را به حساب زرنگی خبرنگاران داخلی مغرض و خارجی حرفه ای بگذارید)

** مظلوم نمایی دیپلمات های انگلیس که مثلا پرچمدار مبارزه با کشور بربریت هسته ای هستند.(این از پدر سوختگی آقایان است  که در اول افاضه خودم به آن اشاره کردم)

** بی اعتبار کردن نیروی انتظامی در چشم قشر تحصیل کرده که البته دانشجویان را مانند اراذل طرح امنیت مورد تفقد قرار داد(این کجا و آن کجا)

** نشان دادن حرمت شکنی حمله به افراد محجبه توسط پلیس ایران در جهان (این یکی تازه تازه بود)

** بقیه نتایج رو هم خودتون بسنجید ، من زیادتر از کارت سوختم فسفر مصرف کردم ........

یا حق ......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:8 صبح سه شنبه 86/3/29

سلام

هر عملی عکس العمل دارد . این قانون اول نیوتن است .

ادیسون باعث و بانی پدر درآوردن قشر محروم توسط اداره برق است . این قانون کونتورهای چند مقداری برق است .

پول توی مملکت ریخته ،باید ساخت و پاخت را یاد گرفت . این قانون شهرام جان است .

از این قوانین در طبیعت !!!! زیاد است . چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید ......

چرا دارم پرت و پلا می گم ....

چونکه کلا همه پرت و پلا می گند .

نمونه اش همین بحث کارت سوخت. از بقال و چقال گرفته تا خیاط و میاط ، دارن اظهار نظر کارشناسانه می کنند و برای این گران سوخت فسیلی مهلت و بها و زمان مشخص می کنند .

در مورد کار دولت ، نمایندگان مجلس افاضه می کنند و خدای نکرده همین فردا ماستبند محله ما نانوا هم می شه .

قرض توهین نیست ، ولی چرا ... آخه چرا....

در کشوری که کارشناس زیاد داره ، چرا افراد فاقد تخصص نظر کارشناسی می دهند و سرسختانه هم دنبال به کرسی نشوندن اون هستند .

چرا در جامعه ای که باید در ملت، چند صدایی باشد ، در مدیریت مشورت و در نظام ، محوریت را دنبال کنند ، ولایت را مظلوم قرار می دهند و مدیریت را باندی اداره می کنند و چند صدایی فقط بنا به فراخور سیاست سیاسیون یقه سفید فلان حزب ماتریالیست ترجمه و فریاد می شود .

چرا در مورد یک کار مدیریتی ملی(کارتی و سهمیه کردن سوخت) که به دنبال کوتاه کردن دست بندگان مال است و نه خدمت ، باید با شایعه سازی افراد منتسب به فلان شخص ، کل برنامه های اقتصادی کشور تحت الشعاع قرار بگیرد تا مثلا دولت وارد حیاط خلوت آقایان نشود .

چرا دولتی که فریاد عدالتخواهی را از ته دل برآورده و ملت هم از آن حمایت می کنند ، به ملت اعتماد نمی کند و به زالو صفتان و یا ایادی باندهای قدرت و ثروت کارت زرد و یا قرمز نشان نمی دهد.

سخن من از بابت عداوت نیست بلکه از باب عدالت است . من به نوبه خود کسی بودم که به دولت عدالت رای دادم و هنوز بر پیمان خویش مقید هستم . ولی انتقاد را باید مطرح کرد .

احمدی نژاد حرف نویی را در ادبیات سیاسی به زبان آورد که از آن بوی عمل به مشام می آمد (و می آید اگر بگذارند) نه شعار .

کشور ایران از نظر من ، در حال حاضر ، در شرایط گذار از در حال پیشرفت به پیشرفته است ، البته ساده و نزدیک نیست ، ولی دور از دسترس نیز نمی نماید ، چراکه تلاش و رهاورد دانشمندان و محققان ما در سالهای اخیر نویدبخش آینده ای بسیار درخشان است برای ایران اسلامی . و برآورده کردن مواد اولیه و زیرساخت ها در شرایط حال ، کاتالیزور بسیار درخور توجه برای این جهش بسیار بزرگ است .

سیاست گذاری های رجال با توجه به شرایط روانی و قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه بایستی بسیار با حساسیت انجام شده و با برآوردهای دقیق جایی برای اشتباه نگذارد .

باید مواضع صریح و شفاف باشد . نظرات کارشناسی و با ادله مطرح شود . باید نفت را بر سر سفره آورد بایستی .....

یا حق .....

 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:26 صبح سه شنبه 86/3/22

سلام
اینروزها اواخر دوره سوم از طرح امنیت نیروی انتظامی درحال اجراست
الحق والانصاف جدای از حاشیه سازی های داعیان دموکراسی غرق در کثافات سیاسی نیروی انتظامی واقعا موفق عمل نموده است .
سرمنشا بسیاری از ناآرامی ها ,تعدی به جان و مال و ناموس مردم و ... در گور شغالانی خفته که با ایجاد جنگ روانی و درست کردن قدرتی پوشالی به خود اجازه پا گذاردن بر گلوی افراد عامی و بی دفاع را داده اند .
کسانی که حال می بینیم به وسیله بازوی ستبر بچه شیعه های نیروی انتظامی با حمایت دستگاه قضایی اسلامی نفسشان بند آمده و حتی توان فرار هم ندارند .
مردم می بینند چگونه هیمنه بندگان شیطان مانند خانه عنکبوت فرو می ریزد.
نیروی انتظامی با مدیریت قوی احمدی مقدم و شجاعت افرادی در قوه قضاییه مانند مرتضوی امنیت با درجه خلوص بالا را به ملت هدیه داده است .
قبلا انتقاد هایی بر نیروی انتظامی وارد بود و هست . لیکن طرح اخیر با به رخ کشیدن قدرت امنیت برای اراذل و اوباش بجای موتورگیری های کور توانسته همچون گذشته افتخار را برای عزیزان ناجا به ارمغان بیاورد .
باید دست مریزاد گفت به بچه های ناجا
خسته نباشید .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:51 صبح سه شنبه 85/12/8

جالب بود . شهرام هم پرید تا یرونده ای دیگر در تاریخ جهان مبهم بماند و آیندگان از روی فسیل های ما پی به مصدر موضوع برده و بتوانند تحلیل کنند که چرا نسل آدمی زاد منقرض شده است .

شهرام جزایری عرب ، کسی که توانسته با 29 سال سن 160 میلیارد تومان درآمد داشته باشد یعنی 160 هزار میلیون تومان !!!!!!!! 

باز هم جوانان نق بزنند که فرصت شغلی نیست ، کار نیست ، پول نیست ، ازدواج فلان . وقتی کسی مثل شهرام خان بدون فرصت شغلی می تواند اینقدر پول پارو کند ( ببخشید بلدوزر کند ، کار از پارو گذشته) آنوقت جوانان برومند ما یعنی با فرصت شغلی نمی توانند بودجه یکسال امریکا را یک ماهه درآورند. می توانند ولی همت کار کردن ندارند .

بنده از وقتی که با اندیشیدن های متوالی پی به این موضوع بردم که پوی به قطر حداقل یک متر در خیابان و بیابان ریخته و کسی شعور برداشتن آنرا ندارد مگر عزیزانی مثل شهرام خان ، بسیار افسرده شده و دیگر نمی توانم نان خشکه و پنیر تناول کنم و متوالیا دلم بوقلمون سوخاری با خاویار سرخ می خواهد .

ایران سرزمین پول است . اگر در عهد تیرکمان شاه در امریکا کسی یک کلنگ به زمین می زد و با کشف نفت پولدار می شد در ایران اصلا این کار را هم نباید بکنید .

بنده اخیرا در مکاشفات اقتصادی - سیاسی .... خودم توانستم راز پولدار شدن را پیدا کنم که به خاطر نوع دوستی حاضرم در وبلاگ بسیار پر بیننده خودم در دید عموم افراد جهان قرار دهم . زنده باد زندگی ..

** ابتدا شما باید شاگرد بستنی فروشی باشید .

** باید در بستنی فروشی حداقل به یک آقازاده سلام کنید . حالا بماند که ایشان اصولا جواب سلام بلد نیستند .

** باید به ایشان بگویید که حاضرید کل آخرتتان را با دویست تک تومانی عوض کنید .

** باید حداقل 1 میلیون تومان وام 4500 درصد از بانک بگیرید و با نصف آن شونصد تا شرکت ثبت کنید و نصف دیگر را در حساب یکی از شرکت ها گذاشته و در 24 ساعت 4565850236 بار حساب به حساب کنید تا پول رایج مملکت در گردش باشد .

** باید با کمک همان آقازاده قرارداد 99 درصد آقازاده 1 درصد شما ببندید و بعد شروع به صادرات آشغال کاهو و واردات شورت و چوب بستنی کنید و مصرف بنزین هواپیما را با یک صفر جلوی آن اعلام کنید (هواپیماها فرسوده اند و هر چه که بنزین مصرف کنند کسی به کسی نیست ) و در آخر یک کاغذ به دم هواپیما بچسبانید که بنزین هواپیما قاچاق قانونی داریم !!! تا هواپیما هایی که در راه مانده اند و بنزین تمام کرده اند از شما بخرند و کار این بنده خدا ها هم راه بیافتد .

** بنام صادرات و مناقصه از بال مگس تا طرح جداسازی سوسک های نر و ماده وارد حوزه تجارت و تخصص شوید و در این بین بر طبق همان قرارداد با آقازاده محترم پول آنرا در جهت امور خیر به نمایندگان خوش قلب احتمالی یا رییس مجلس مهربانتر از مادر احتمای بدهید ( البته اگر کم بدهید ایشان ناراحت می شوند)

** در طرح های عمرانی ساخت حمام عمومی در زعفرانیه برای قشر آسیب پذیر وام بلاعوض بدهید که خدا نیکوکاران را دوست دارد .

حال ممکن است افرادی که قدر زحمات شما را نمی دانند و یا از قرارداد و یا بخشندگی شما برخوردار نشده اند بخواهند تیربرق لای چرخ شما بگذارند و شما را به عنوان مفسد اقتصادی بفرستند دادگاه .

** باید در دادگاه شدیدا از حق خود دفاع کرده و برای اثبات حقانیت خود اسناد کارهای عام المنفعه خود (حمام زعفرانیه) را به رسانه های عمومی اعلام کنید

** اگر باز هم مجاب نشندند ، گوشه ای از اقدامات نیکوکارانه در رابطه با نمایندگان مجلس و ... را هم بازگو کنید ( البته فقط گوشه ای را بگویید ، جوگیر نشوید ....)

** دو سه سالی ممکن است بروید منزل یکی از دوستان و حبس بکشید ولی مطمئن باشید سخت نیست ، چرا که قرار است از اینترنتASDL تا پلی استیشن و خاویار در اختیار انسان های نیکوکار قرار بگیرد .

** نهایتا وکلای بسیار حق خواه شما ، برای بررسی بیشتر پرونده شما را به دادگاه فرا می خوانند تا حکم شما را بشکنند ( یا طرح هایی دیگر از این دست)

** برای بررسی اموالی که کل دنیا آنها را می داند و می شناسد ، با کلی مامور !!! عازم می شوید و برای اینکه بتوانید با انگشت اموالتان را نشان بدهید دستبندها و غل و زنجیر شما را باز می کنند

** در این زمان است که توفیق و مغفرت و عنایت حق تعالی شامل حال شما شده و ناگهان خود را در دبی می بینید .

خوش باشید .......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:50 صبح شنبه 85/11/28

 دهنمکی را از سال 78 می شناسم . فکر کنم اون موقع جبهه را منتشر می کرد . سرم توی سیاست نبود ولی می فهمیدم که اتفاقات غیرعادی در حال رخداد است . در یکی از گزارشاتش از زیر باران سنگ و چوب نوشته بود  ، آنقدر جالب وقایع را تصویر کرده بود که ناخودآگاه من را با خودش به بطن ماجرا برده بود .

شلمچه را می خواندم و .... البته آن موقع ها (5-6 سال پیش)دستم توی جیب خودم نبود و چون روزنامه می خریدم ، بودجه خرید هفته نامه برایم گران بود ولی جور می کردم و می خواندم .

مردادماه امسال وارد دنیای وبلاگ شدم ... الحدید را پیدا کردم و اگر اشتباه نکنم با لینک اون وارد Dehnamaki.blogfa.com  شدم . روزانه وبلاگش را می خوندم و ازش دعوت می کردم سری به وبلاگ من بزند ( وبلاگ اولم ، مین و من) . چند بار هم اومد و واقعا خوشحالم کرد . انگار که احمدی نژاد بیاد خونمون .

دیگه شدم وبلاگ خونش . قبلا فقر و فحشا را دیده بودم و حتی تا چند ماهی بدجور ذهنم را درگیر خودش کرده بود . درگیر جهنمی بنام شهر . کدام استقلال و کدام پیروزی را هرکار کردم گیر نیاوردم .

تا اینکه اخراجی ها را دست گرفت . از ابتدا مطالبش را چند باره می خوندم و عکساش رو برانداز می کردم .

البته تا حالا آقای دهنمکی را از نزدیک ندیدم و تنها عکس های ایشون آشنای غریب ما بوده . ولی خوب دیگه یه جورایی از بچه های جنگ و منطقی خوشم می یاد .

عکس های اخراجی بدجور جذبم کرده بود . می خواستم برای جشنواره خودم را برسونم تهران و فیلم را ببینم . از دوست تهرانیم پیگیر شدم که گفت : بابا دلت خوشه ، ته بلیطش رو هم نمی تونی گیر بیاری .

نتونستم بیام . ولی از اینکه با فیلمی با این وسعت استقبال و این مقدار نفوذ در بین مردم ، اینگونه برخورد شده خیلی متاسف شدم .

متاسف از اینکه همه جا عدالت قربانی عداوت می شود و باند و باند بازی پدر این مملکت رو درآورده .

نمی دونم کدام کارگردان می تونه این همه بازیگر سرشناس و کار کرده را کنترل کنه . تازه یه کارگردان آماتور . البته از حیث کاردانی آقای دهنمکی این حرف را عنوان می کنم .

اخراجی ها اکران عمومی می شه انشاء الله و باید دید . اخراجی ها بلورین ترین سیمرغ خودش را از دست مردم گرفت . و دهنمکی باب جدیدی در روایت از دفاع مقدس باز کرد .

امیدوارم بتوانم روزی آقای دهنمکی را از نزدیک ملاقات کنم و این مطالب را بهش بگم .

یا حق...


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:32 صبح سه شنبه 85/10/26

سلام .

چند مدتی قضیه فیلم یکی از مداح ها در حال کشیدن قلیان ( یا به قولی تریاک) و تعارف سیگار به ..... در فضای سایت ها و وبلاگ ها گوش فلک را کر کرده بود .

در آن شرایط دلم نمی خواست مطلبی دراین باب بنویسم ٬ ولی با مشمول مرور زمان شدن داستان ٬ فرصت را حالا مغتنم می دانم و به موضوع در خور توجه اقبال به قلیان و استقبال از بحث قهوه خانه ها می پردازم که متاسفانه قبح موضوع به سرعت شکسته شده و حالا شاهد قلیان کشی بچه های ۱۰-۱۲ ساله هم جلوی چشم پدر و خانواده ایشان هستیم.

مطالبی که در زیر آمده به هیچ عنوان قصد سیاه نمایی یا به چالش کشیدن ارگان خاصی را در نظر ندارد و فقط از دیدگاه یک دانشجو مسایل دیده شده ٬ به نقد کشیده شده است .

چند مدتی است برای ترک دادن یکی از دوستان (درمحدوده قلیان ) و همچنین فضولی در باب انگیزه گرایش جوانها به چایخانه ها و یا به عبارتی قهوه خانه ها وارد گود قلیان و چایی آنهم توی قهوه خانه شده ام .  در اولین قدم بدون توجه به سطح فرهنگی و موقعیت اجتماعی-محلی قهوه خانه ٬ جزییات جالبی به چشمم خورد که بیانش برای شما خالی از لطف نیست :

۱- اکثر قشر حاضر برخلاف گذشته که لوطی و لاتی کار می کردند ٬ جوانهای ۱۵ الی ۲۸ ساله هستند که متاسفانه بیکار و جویای پرکردند اوقات فراغت هستند . جالب اینکه از خودشان هم انواع تز و افاضه هم در همه موردی از ازدواج و کار گرفته تا انرژی هسته ای و وبلاگ نویسی  در محیط پر دود و نیکوتین این مکان ها تراوش می کنند . که البته با فضا و طرز فکر خاص و قالب در این اماکن اکثرا بر مبنای تخیلات ذهنی و اوهام است . بطور مثال یک جوان حدود ۲۰ ساله چند روز پیش عده ای پیر و جوان را دور خودش جمع کرده بود و راجع به آب سنگین و تکنولوژی دستیابی به آن می گفت : ایران توانسته چاهی به عمق ۴-۵ کیلومتر !!! در اطراف سرعین بزند و آب سنگین !! که وزنش چند برابر آب معمولی هست را استخراج کند !! . تکنولوژی دستیابی را هم فقط مربوط به حفاری فوق عمیق می دانست .

۲-بعضی از این مکان ها از لحاظ حضور اراذل مثل قهوه خانه های سال ۴۲ فیلم کارآگاه علوی (خیابان لاله زار) هنوز پناهگاه و محل قرار افراد لاابالی بوده و فرق آن با گذشته افت بسیار زیاد میانگین سنی افراد شرکت کننده در این همایش های بزهکاری است . بطوریکه از مالخری تا رد کردن مواد مخدر و حتی خرید و فروش سلاح سرد و گرم نیز در این اماکن به چشم می خورد . نمونه آن یک قهوه خانه است که ۵۰٪ افراد خلافکار فراری !! در آن گردهمایی برگزار می کنند و از باطوم فنری و اسپری اشک آور گرفته تا فشنگ و دستبند پلیسی در آن خرید و فروش می شود و گاه گداری افراد لباس شخصی ناجا تک و توک وارد شده و پس از ضرب و شتم موردی اراذل ٬ آنجا را ترک می کنند و حتی زحمت بازداشت و انتقال فرد متهم حتی متهم فراری را هم به خودشان نمی دهند .

۳- مشکل بزرگتر حضور سربازان و افسران !! ناجا و ... ٬ چه آنهایی که در محل خدمت هستند و چه آنهایی که در مرخصی بسر می برند ٬ می باشد . این وقتی وحشتناک می شود که شما سربازی را با وضعیت فکری مغشوش (شرایط روانی اغلب نیرو های وظیفه اینگونه است ٬ حال به خاطر مسایل مالی ٬ اجتماعی یا ...) و یا ماموری را با لباس فرم ببینید که برای ماست مالی کردن قضیه ٬ لباس کادر یا همان فرنچ خودش را از تن خارج کرده و به دست می گیرد تا پکی به قلیان بزند و رفع خستگی باشد . در موردی یکی از دوستان الگانسی را درب قهوه خانه ای دیده بود و خوشحال که بالاخره نظارت بر اینگونه مکانها آغاز شده ٬ داخل که رفته بود دیده بود عزیزان پلنگی پوش ناجا دارند قلیان میوه ای تدخین می فرمایند . حال دیگر ماموران نارنجی پوش شهرداری و عزیزان کارت پارک که .....

۴- مشکل دیگر به چالش کشیده شدن مسایل روز بصورت سفسطه آمیز و ایجاد شبهه از سوی بعضی فرقه ها که  شرایط را بهتر از معاونت اجتماعی ناجا درک می کنند در اینگونه مکان ها است . نمونه آن ترویج افکار فرقه ضاله بهاییت و حتی افکار دراویش یا اعتقادات مسیحیت است که با حیله گری یا تطمیع و یا زور  به خورد جوانان می رود و این طبلی است که صدایش فردا بلند می شود .....

ایجاد شبهه راجع به اسلام ٬ شیعه ٬ حاکمیت و حتی سیاست روز در قهوه خانه جالب می نماید . مثل خوردن دوغ و گوشفیل در سیاره مریخ است .

۵- یکی دیگر از مواردی که جالب است ٬ تدخین و استعمال آزاد مواد مخدر در اینگونه اماکن در کنار قلیان و چایی است که گاه از جانب خود صاحب محل به فروش می رسد . نمونه آن کشیدن حشیش و حل کردن تریاک در چایی و .... . فقط کافی است یک سری به قناری ها و پرندگان اسیر در این اماکن بزنید تا بشنوید که در آوازشان تمام سین ها را شین می گویند .!!!

۶- از موارد جرم دیگر در قهوه خانه ها اعمال منافی عفت و یا جور کردن معاملاتی از این دست است (قوادی) که به قول دوستان فقط آلبوم دست مشتری نمی دهند . بحث فروش و رد کردن مشروبات الکلی که دیگر هیچ . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ........

۷-با رشد تکنولوژی ٬ این ماهیت علم به کافه ها هم رسیده . بطوریکه در یکی از این موارد استثنایی دستگاه بلوتوس در قهوه خانه گذاشته و مجانا !! فیلم غیر اخلاقی ارسال می نمودند . حالا بلوتوس گوشیان را روشن کنید ۳-۲-۱- حرکت ...... (اعوذ بالله من الخدعه الشیطان)

۸- نوع دیگر موارد جالب در پژوهش بنده نقش قهوه خانه ها در جرایم باندی و سازماندهی اراذل می باشد . بطوریکه در موارد بسیار زیادی در محدوده مسکونی بنده قشون کشی های ۴۰-۵۰ نفره بر علیه گروه های رقیب از قهوه خانه و قلیان آغاز شده . تصور بکنید ۳۰-۴۰موتور سیکلت حامل ۴۰-۵۰ جوان قداره و گرز بدست از قهوه خانه بغل خانه شما قصد جنگ وایکینگی دارند و شما هم بیرون منزل دارید می روید خواستگاری !!!!

۹-نکته بسیار ظریف در قبال بعضی از این قهوه خانه ها ٬ استفاده ایشان از تجهیزات امنیتی پیشرفته نظیر انواع دوربین مداربسته ٬ زوم صوتی ٬ درب برقی و ... می باشد که این خود ایجاد مشکلات امنیتی چه برای ورود ماموران در مواقع ضروری یا فرار قربانیان کم سن و سال نگون بخت می شود .

۱۰-در آخر متاسفم برای ام القرای جهان اسلام که در مرکزیت شهرها مراکز فسق ٬ فجور ٬لهو و لعب ٬ شهوت رانی و میگساری و هزار کثافت کاری دیگر در جریان است و نیروهای امنیتی فقط نظارت می کنند .

روی سخنم با اداره هایی است که زیرمجموعه کدام ارگان هستند برایم مهم نیست ٬ برایم مهم اینست که داعیه اشرافیت اطلاعاتی و تامین امنیت مردم را دارند ولی در جلو نگاه های به ظاهر تیزبین آنها هر روز هزاران جوان ٬ اخلاقیاتشان سر بریده می شود و فقط تلاش برای موتور گیری در سطح شهر اولویت کاری شده .

پس نقش نظارتی اداره هایی مانند اماکن ٬ مبارزه با مفاسد ناجا و ... کجا ایفا می شود .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:29 صبح سه شنبه 85/10/26

الهی و ربی من لی غیرک
دلم می خواد از شعبان و ماه منیر شعبان ٬ مهدی زهرا بنویسم . اما هرچی فکر می کنم می بینم  این عطری است که بوی خوشش عالم را گرفته . دیگه تعریف نداره .

در خبر ها خوندم برای شونصدمین بار یه هواپیما ( به قول فرهنگستان : بزرگ پرنده انسان بر پولادین ) دوباره تو آسمون ٬نمیدونم بنزین تموم کرده یا پنچر شده ویا وقتی بلند شده فهمیده خلبان رو سوار نکرده و یا ......!!!!!!!!!!!!!
ولی در نهایت شالاپی افتاده پایین و خوب در نهایت ندرت و کمیابی ٬ اکثر مسافرین نجات پیدا کرده اند . یعنی همگی تبدیل به سبک بالان در راه هما جان سپرده ٬ نشده اند . یعنی این دفعه مسافری اگه آتش گرفته بود با بیل خاموشش نکردند !!!!!

پیرو اینکه بنده اصولا نظرات در خور توجه و باحالی در رابطه انواع مسایل روز اعلام می کنم حالا هم می خوام نظر خودم را برای حل این گونه قضایا بدم :
1- یکی از دلایل سقوط هواپیما استهلاک قطعات و فرسوده بودن هواپیماست . ما در کامپوترمون وقتی این ویروس  بلاستر ( یا یه پدر سوخته دیگه ) 60  ثانیه تا ری استارت کامپوتر اعلام می کنه بنده سریعا ساعت کامپیوتر رو 2 یا 3 ساعت عقب می کشم تا فرصت انجام کارها رو داشته باشم . خوب در هنگام سقوط و هنگامیکه چند ثانیه تا ری استارت زندگی خلق الله مونده ٬ خلبان باید یا کارکرد هواپیما رو در دفترچه شناسنامه پروازی کم کنه یا اینکه ساعت کامپیوتر هواپیما رو عقب بکشه . با این کار ری استارت هواپما عقب می افته !!! و می تونه بشینه یا مسافر ها رو از ۶۰ هزار پایی پرت کنه بیرون .
2- یکی دیگه از دلایل اختلال در عملکرد رادارهاست . برای رفع این مشکل می شه اصلا از رادار استفاده نکرد . به عبارتی مثل کشتی یک دکل وسط هواپیما گذاشت و کمک خلبان یا مهماندار بره بالای دکل تا کاملا جلو هواپیما رو ببینه و فرمون بده !!!
3- گاهی اوقات اعلام میشه دلیل سقوط اختلاف پارامتر ارتفاع بوده ( متر یا یا یا اینچ یا .... ) . بنده از این مقیاسها سر در نمی آرم ولی پیشنهاد می کنم از واحد وجب استفاده بشه . چون نهایتا وجب افراد بزرگسال چند سانتی فرق داره که اون هم قابل چشم پوشیه .
4- چند سال پیش بر فراز تهران شنیدم دوتا هواپیما شاخ به شاخ شدند . برای حل اینگونه موارد می شه مثل بزرگراه ها از گارد ریل استفاده کرد یا حداقل چیزی مثل پلیس بزرگراه توی خط هوایی گذاشت ( حالا زانتیا نشد از کایت یا بالن استفاده کنند )
5-گاهی اوقات در اثر  مانور هواپیما های دیگه در مسیر هواپیمای مسافربری حوادثی رخ میده (توی خارج این حوادث رخ می ده). پیشنهاد می کنم هواپیماهای مسافربری رو به مسلسل سنگین یا راکت مسلح کنند که اگه یه هواپیمای دیگه خواست قر بیاد سریعا ساقط بشه .
6- در اثر غفلت مهمانداران محترم مواردی بوده که مسافر از پرواز جا مونده . ممکنه این اتفاق برای خلبان بیفته . خوب نظر من اینه که یا دوره خلبانی رو برای همه مسافرین و خدمه بذارن یا یه 10-12 تایی خلبان برای هر هواپیما بفرستند تا حداقل یه 2 تایی به پرواز برسند .
7-گلاب به روتون شنیدم توی یکی از کشور های خارجه خلبان و کمکیش برای دستشویی از کابین رفته اند بیرون و دارقی .... . خوب پیشنهاد می کنم در کابین خلبان فقط !!! در کنار صندلی خلبان و کمکی اش هرکدام یک دستشویی ترجیحا فرنگی بذارند تا مشکل حل بشه ( دستشویی سنتی چون نشست و برخواست داره خطرناکه)
8-نمی دونم مثل موتور گیری - ما هواپیما گیری هم داریم یا نه . ولی اگه داریم پیشنهاد می کنم ناجا از هلی کوپتر استفاه کنه( مثل بعضی کلانتری ها که هنوز با پیکان دنبال زانتیا می ذارند) و از بکارگیری جنگنده برای متوقف کردن هواپیما مثل موتوری ها که باعث زمین خوردن و خدای نکرده مردیدن آنها می شه خودداری بشه .
9-در مواردی قطعات هواپیما مثل بال و ملخ و چرخ و ... از هم جداشده . خوب این بر می گرده به عزیزان هواپیما سازی ایران (هسا) پیشنهاد می کنم نظارت بر این عزیزان بیشتر بشه تا پیچی میچی کم یا زیاد استفاده نشه یا مثلا در مواقع کمبود پیچ از میخ استفاده نکنند . خوب بالاخره میخ عمری نداره چسب بزنند بهتره .
10- یکی از آخرین دلایلی که به ذهن من می رسه مسافران بی فرهنگ هواپیما هستند که با بیشتر از صندلی سوار شدن یا اصرار مبنی بر دیدن کابین خلبان یا دوتا آب میوه دریافت کردن باعث بروز فاجعه می شن . نظر من اینه اصلا کی گفته باید مسافر سوار هواپیمای مسافر بری کرد . آقا بذارید پیاده برند . یا حداقل توی آسمون همچین افرادی رو بفرستید توی حیات هواپیما بازی کنند . مشکل حل می شه .....

خوب آخر مطلب منه . این نکته رو بگم که من دارم از داخل هواپیمای تهران مشهد این مطالب رو برای شما می نویسم و حالا خلبان اعلام کرد که موتور دوم هم از کار افتاد . برام الرحمن بخونید . یا حققققققققققققققققققق .  


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:46 عصر یکشنبه 85/10/24

بسم الله القاسم الجبارین

اصفهان . جنب ترمینال مسافربری جی . علیرضا کریمی به اتهام دو فقره قتل عمد رانندگان تاکسی اعدام شد . ببینید :

دوستان شرمندتونم ، تموم عکس هایی که من در زمان نوشتن این پست گذاشتم توسط هاستی که عکس ها رو روش گذاشته بودم با عکس های لختی پختی عوض شده بود ، من هم پاستوریزه ، همه شو خذف کردم . باز هم شرمنده

 

من به عنوان یک شهروند از رسیدن یک قاتل به مجازاتش بسیار خشنود هستم . نیروی انتظامی تشکر،تشکر


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
50
:: بازدید دیروز ::
14
:: کل بازدیدها ::
168596

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::


::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

احمدی . احمدی نژاد . ازدواج . انتخابات . انیشتن . بار گران . بروجردی . پیامک . تاهل . جمهوری . چیز . دزدی . دهمین . روزنوشت . ریاست . سفر استانی . سیاست . شعر . شیعه . عشق . غارت . مناظره . موسوی . میرحسین . نژاد . همسر . واقعیت .

:: آرشیو ::

سیاست خارجی
سیاست داخلی
جمهوری خودمختار آزاد اسلامی
خاطرات
مناسبت ها
.............

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو