سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ساعت 6:19 صبح شنبه 85/10/2

سلام

چند مدتی بود من به اقتضای وضعیت کاری (البته کار دانشجویی چندماهه) گوشی تلفن همراه بسیار پیشرفته 1100 خودم را شبها در کنار بالشت مبارک می گذاشتم  تا اگر مشکل کاری پیش آمد ، همکاران مزاحم خانواده نشوند و فقط خودم را بی خواب نمایند . خوب این چه ربطی دارد ،،، داستان از آنجایی شروع شد که یک شب حوالی ساعت 3 بامداد با صدای بوق ممتد دریافت پیام بصورت جهشی از خواب بیدار شدم . پیام این بود : ببخشید این موقع شب مزاحم شدم ، آشنا نداری پرونده ایران را از شورای امنیت در بیاری . !.!.!.!

خودتان حال بنده را متوجه شدید .

ایران بنا به اصل پیشرفت در هر جامعه متمدن و همچنین فکر نخبه جوانان و دانشمندان ایرانی ، از چندین سال پیش در زمینه انرژی هسته ای تحقیقاتی را شروع کرد که البته به دلیل انحصاری بودن این سلسله از دانش ، هیچ آموزگاری در راه این علم معلمی دانشمندان ما را نکرد و جوانان برومند و با غیرت ایرانی با آزمون و خطا و حتی فعالیت های برون مرزی بصورت بومی به مرز های روشنی در زمینه دانش هسته ای رسیدند .

به دلایل امنیتی و همچنین زمینه جهانی بر علیه ایران که توسط امریکا برپا شده بود و اینکه ایران را جایگزین شوروی به عنوان بهانه قدرت و باعث وحشت کشور ها نموده بود ، فعالیت های دانش هسته ای ایران بصورت پنهان در دست کار بود ، البته ایران به دنبال خوب آن است ، یعنی دانش هسته ای صلح آمیز .

تا اینکه در دولت گل و بلبل که از لحاظ خودفروشی و .... ،امنیت سازمانی مثل سماخ پالان (همان آبکش خودمان) عمل می کرد ، بصورت وحشتناک خبر پژوهش های ایرا در سطح بین الملل ترکید . ترکیدن همانا و امریکا همان .

و این دستمایه ای شد برای بوق بوق کردن دستگاه های روان گردان امریکا ، کار به جاهای بالا کشید و دولت هم زرتی هرچه از سوی امریکا تهدید می شد می پذیرفت که در نهایت با تعلیق غنی سازی برای مدت نامحدود ، پذیرفتن ضمنی NPT و سرشکستی همراه با گردن کج ایران ، دولت تعویض شد و دکتر آمد که خوش آمد .

و جالب اینکه سیاست ایران در قبال مسئله و جبهه گیری در قبال تحقیقات هسته ای  180 درجه یا همان پی رادیان ، تغییر موضع پیدا کرد . این یعنی اینکه دکتر با صدای بلند در سطح جامعه بین الملل فریاد زد : ما امریکا را کشک هم حساب نمی کنیم . (بنده ادبی اش را عرض کردم )

اروپا و امریکا که همه نوع گربه ای در طرح ها و رنگ های مختلف برای ایران رقصنیده بودند ( ببخشید ، حرکات موزون اجرا کرده بودند) موضع دکتر برایشان حکم شوک 800 هزار ولت داشت . و تا آمدند به خود بیایند و مهره هایشان را تکان بدهند ایران کار خودش را کم کم پیش می برد .

طرف های بی مایه هم همصدا با جلز و ولز امریکا تا آمدند پچ پچ کنند ، عوض شدند و موضع گیری جمهوری اسلامی با بیانات آقا سید علی محکم و قاطع شد : انرژی هسته ای حق مسلم و طبیعی ماست .

دوستی می گفت : دلم می خواهد هنگامی که صحبت های آقا را برای کاندول ترجمه می کردند آنجا بودم و یک دل سیر به صورت مشکی این خوشکل جرج ، می خندیدم .

الغرض ، فشار ها شروع شد و پرونده از آژانس رفت به شورای امنیت و جوسازی های روانی شروع شد .

همان روز بقال محله ما نصف جنس هایش را برد منزل و منتظر جنگ جهانی سوم بود . تا مدتی کلاغ ها را F-14 می دید و منتظر بود از آسمان کماندو ببارد . این وضع بود تا اینکه دکتر سخنرانی کرد و وضعیت را روشن کرد و بقال ما آرامش پیدا کرد .

حالا دوباره نقل آن روز ها شده و بقال و .... . ولی درصد ترسیده ها کم شده و مردم می دانند که تحریم بیشتر از این امکان ندارد و ایران هم در صلح باقی می ماند چونکه دیدند توان کشورشان را در مانور ها و دیدند ترس در نگاه کاندول و جرجی را .

آخر کلام : ایران به عنوان یک کشور هسته ای درحال تثبیت است و ما در حال گذار از برهه زمانی فشار هستیم .این دوره را باید طی نمود ، نه برای خودمان بلکه برای آیندگان و اعتقاد خودمان . البته تا ایران به قدرت هسته ای تبدیل شود زمان زیادی لازم است و تا نان آن را بر سر سفره مان ببینیم ، مدتها باید تلاش کنیم . لیکن حالا بایستی حقانیتمان را اثبات کنیم .

ایران صاحب دارد ، شیعه صاحب دارد ، یک بسیجی شیر پاک خورده هم سینه چاک جلوی انبوهی از تهمت و تهدید و کارشکنی ایستاده ، یاریش کنیم تا زمانیکه در راه راست است . کمی فشارها را تحمل کنیم بد نیست .

بایستی ایرانی مقتدر بسازیم . مقتدر تر از حال . ایرانی که قدرت بلامنزعی باشد ، بگونه ایکه در عین صلح دوستی ، کسی به فکر تجاوز و یا سوءقصدی به آن نباشد . این آرزوی دست نیافتنی نیست .

22بهمن جشن هسته ای شدن ایران است . پرشورتر از دیگر حماسه های حضور ، استواری و ثباتمان را تابت کنیم . بلند فریاد بزنیم ،، دکتر با تو هستیم ....

اندکی صبر دگر صبح آمده است .....

یا حق ...

 

پی نوشت ها:

** نمی دونم چرا نمی گند 6 ،، می گند 5+1

** نمی دونم چرا امریکا از رو نمی ره و کاندول نمی ترکه . ولی نه ،، خوبه که نمی ترکه وگرنه کل عالم رو .... بر میداشت .

** نمی دونم چرا  اسراییل کوچولو با شونصدتا بمب و کوفت هسته ای بی خطره .

** نمی دونم چرا اروپا نمی گه غلط کردم .

** نمی دونم چرا هرچی ایران رو تحریم می کنند ،، هی پیشرفت می کنه .

** نمی دونم چرا پیکان از تولید خارج شد ولی هنوز دارند دزدکی ثبت نام می کنند .

** نمی دونم چرا سنیوره اینقدر پر رو تشریف داره .

** نمی دونم ،، خوب من که نباید همه چیز رو بدونم ،، نمی دونم دیگه .

** 22 بهمن منتظرتونم ، خونه ما ،، تعارف نکنید که بدم می آد . یه لقمه نون و بوقلمون دور هم باشیم . بابا ایران هسته ای شده دیگه .


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 6:52 صبح دوشنبه 85/9/27

چند روز بود که درگیر مشکلات زندگی بودم و از دنیا بی خبر ، دوستم تلفن کرد و از ماجرای پلی تکنیک پرسید . در جریان نبودم . کلیات ماجرا را می دانست و دنبال جزییات آمده بود . کلیات را برایم گفت و خودم پیگیر جزییات شدم . جالب بود .

 

در مورد حادثه دانشگاه پلی تکنیک که البته در سطح اعتراضات دانشجویی مسئله جدیدی نیست ، تنها یک نکته حایز اهمیت وجود دارد . چرا که قبلا هم از این دست اعتراضات به آقای خاتمی یا دیگر شخصیت های سیاسی وارد شده بود و اصولا ذات دانشجو به عنوان پویاترین عنصر جامعه که بدون کاتالیزورهای سیاسی نیز اکتیو خاص است جز این نیست و روحیه منتقدانه جزء لاینفک این قشر می باشد . که البته این قانون به ظاهر کلی دانشجویی شامل عزیزان دانشگاه آزادی نمی شود ، چراکه انتقادی کوچک باعث مسائلی نه چندان جالب برای بخت برگشته لال نشده می شود و ممکن است مدرک دانشجوی آزادی در برنامه n ام توسعه صادر شود که در توان خیلی ها نیست .

با 18 سال و چند ماه سن نزدیک 27 سال فقط رییس جمهور جمهوری خود مختار د.آ.ا

در دانشگاه آزاد چنین است . دانشجو را آنقدر سرگرم مسائل مالی و مدل موی فشن و لباس خشن و مانتوی کوتاه نازک تنگ .... می کنند که از سیاست هیچ نمی فهمد و دست راست و چپ خود را فراموش می کند ، چه برسد به حزب چپ و اصولگرا و اعتماد ملی و ....

واقعا چرا بعضی ها تمام سلول های خاکستری مغزشان را بکار می گیرند ، به آمار ها نگاه کنید ، بیماری آلزایمر روبه گسترش است

من بنا بر اقتضای تحصیلی ، در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری می دیدم که دانشجویان به ظاهر دانشگاه آزاد اسلامی از کاندیداها فقط کروبی را می شناختند ، آنهم فقط در رابطه با تبلیغات تراولی و دیگر کفتر از آسمون می یایه .

این عکس تزیینی است ، همه تصاویر که نباید مرتبط باشند !!!

ولی در رابطه با دانشگاه هایی مثل پلی تکنیک ، تهران و ... که منشا تئوری های سیاسی بوده و بازیچه بازی سیاست هستند اعتراض 20 آذر بسیار عادی می نماید ، لیکن باید با احتیاط آنرا بررسی کرد .

 

باغ مظفر هم جالب است ، چند نفر ، چند ملیون نفر را سر کار گذاشته اند !!!

از دیدگاه من به عنوان یک شهروند غایب در معرکه که البته جریان هو کردن سید خندان در حدود 2 سال پیش  را در خاطرم دارم و انتخابات گذشته را نیز فراموش نکرده ام مسئله یک معادله چند مجهولی است که البته همه جوابها یکسان است .

فرق اسب و انسان در این است که اسب همیشه نجیب است ولی انسان ممکن است نجابتش را از دست بدهد .

در دوران گل و بلبل که سید خندان مورد عنایت دوستان تضعیف وحدت رادیکال اصلاح طلب یک بام و صد  هوا قرار گرفت ، آقای دوست دار ول بودن بیان نیز با پرخاش جواب انتقاد های به خود را داد و تحمل و ظرفیت خود را در برابر دوستان عاشق بوستان و بلبلان هو خوان نشان داد .

لیکن در جریان اخیر که به قولی خودشان رییس جمهور تیر خلاص زن متحجر میهمان پر تنش ترین دانشگاه بود و در اولین مورد از پرت کفش تا آتش زدن عکس و درگیری فیزیکی هم جزء انتقاد ها قرار گرفته بود ، منتقدین اصلاح طلب دموکراتیک مآب تنها با مدارا و تحمل و حتی لبخند دکتر مواجه شدند . برای من خیلی جالب بود که حتی رییس جمهور بعضی انتقادات را قبول کرده و خود نیز اعلام نارضایتی نموده بود ، لیکن به علت سین برنامه که در دست کارت های بازی(دانشجویان ....طلب) بود ، تنش دامن زده شد .

اینست سزای کسی که به خطوط قرمز وارد شود ، دکتر ترا چه به دخالت در قلمرو دیگران 

براستی چرا تا زمانیکه بحث مافیای قدرت و ثروت مطرح نشده بود ، بحرانهاییی علیه رییس جمهور برپا نشد و تا زمانیکه دکتر وارد قلمرو امپراطوری یک دانشگاه عریض و طویل نشده بود ، او را شرور نخواندند .

نکته جالب اینست که ایران محور شرارت است و دکتر هم شرور ، که این غیر ممکن است ، گویندگان این دو بحث بایستی یک هماهنگی داشته باشند ، اگر ایران را شرور و دکتر را محور شرارت بخوانند ، مصداق کامل می شود . هرکس بر حق باشد در تئوری های جدید سریعا او را به نشان لژیون شرور مفتخر می کنند و آنگاه بر او می تازند .

تصویر فوق یکی از دولوپی خوران قهار را نشان می دهد که با استفاده از رانت در حال ترکاندن خود می باشد 

پیشنهاد می کنم برای عدم مشاهده چنین مراسمات جالب در آینده :

*** کلیه دانشگاه های دولتی شهریه حداقل 500 هزار تومانی با نرخ رشد 30 درصد داشته باشند تا دانشجو به فکر جنگولک بازی نیافتد .

*** آقای جاسبی دانشگاه های دولتی را نیز وارد قلمرو خود کند و گارد مخصوص دانشگاه های آزاد و عناصر تربیت شده خود را بکار گیرد تا نطق بگیرد .

*** دکتر وارد موارد زمین خواری و رانت خواری نشود و بگذارد بیزینس مردم پیش برود ، بابا چند هزار میلیارد که قابل این حرف ها نیست .

*** به رییس جمهور چه مربوط که کدام امپراطوری هیأت امنا ندارد . اصلا دلشان می خواهد که 100 سال یکبار جلسه بگیرند و یا اینکه سر ملت را به تاق بکوبند .

*** یگان ویژه بجای موتور گیری سر چهارراه ها دانشجوی به قول معترضین ستاره دار را(به جای موتور فاقد پلاک) بگیرد و 3 ماه توی پارکینگ بخواباند .

*** دکتر مثل دوران گل و بلبل آنقدر توی دست و بال احزاب پدرخوانده و صاحبان بازی دانشجو-اصلاحات-دانشگاه پول و رانت و ... بریزد و باج بدهد تا کاری به کارش نداشته باشند .(این مورد در انتهای دوران ریاست جواب نمی دهد و بالاخره هر ریاست جمهوری بدون هو و دعوا پایان نمی پذیرد )

*** تعدادی اتوبوس و بوق و سربند آبی و خال خالی و ... در اختیار هواداران تیم یا تیم ها قرار بگیرد تا بشکنند و جیغ بزنند و خالی شوند .

*** اگر موارد بالا افاقه نکرد ، چاره ای نیست ، دکتر هرچند وقت یکبار سری به مراکز سیاست بازان تحکیم وحدتی یا ... بزند تا دوتا عکس آتش بزنند و فحش دهند تا خدای نکرده عقده ای نشوند .

 

بد عادت شده اید ، خوب این هم تزیینی است . به هیچ مطلبی هم مرتبط نیست .

ولی نهایت اینکه من دکتر را دوست دارم چون حالم از اصلاحات بهم می خورد و دکتر حرف جدیدی می زند . من دانشجو را دوست دارم چون خودم در این کسوت هستم . ولی توپ ،تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد .

دکتر ؛ دوستت دارم و دوستت داریم .

خدا همه مریضان سیاسی را شفا عنایت نماید .

خدا همه شکست خوردگان را به رحمت خود صبر جزیل عنایت کند .

خدا مافیا در هر شکل و لباس و منصبی که هست ریشه کن نماید .

یا حق ......


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:58 صبح پنج شنبه 85/8/4

یادش به خیر به قول یکی از دوستان ، روزهایی که بچه تر از حالا بودیم چه سرخوش و فارغ از های و هوی سیاست و جامعه غذایی می خوردیم و بازی و خواب ، و گاهی با زور درس. یادش به خیر ... من از درس تاریخ بسیار خوشم می آمد و در عین حال از جغرافیا بیزار بودم . من که شاگرد اول کلاس بودم ، بقیه بچه ها که حال و روزشان مشخص بود .

تاریخ را به خاطر اجدادمان و تمدن کهنمان دوست داشتم و از حماقتها و تلاش های فتنه گرانه استعمارگرانی مثل انگلیس متنفر می شدم . از جغرافیا دل خوشی نداشتم ولی نقشه ایران را که مثل گربه ملوسی چمباتمه زده بود عاشقانه دوست داشتم . گربه ای که روزی ببری و بلکه نهنگی بوده و به خاطر همان حماقتها و تلاش های تاریخ ، تبدیل به گربه شده و باید مراقب بود به موش تبدیل نشود .

 

نمی خواهم مثل بعضی از پادشاه های کشورم در آینده به عنوان احمق شناخته شوم

تمام مطالب بالا را گفتم تا به نکته اصلی برسم . الاحواز .......

چندی است که در مناطق عرب نشین معدود افرادی اقدامات ضد امنیتی گسترده ای را با پول تو جیبی که شکم گندگان پولدار و سلاح هایی که پلداران شکم گنده به آنها می دهند شروع کرده اند که تا حدودی البته سربازان گمنام ، آنها را توی قوطی کرده اند ولی به هرحال تلفاتی به جان و مال و ... عزیزان مسلمان و ایرانی وارد شده که برای خیلی از خانواده های ایرانی غیر قابل جبران است .

فکر نکنم این ها اسباب بازی باشد

جالب است بدانیم تفکر پشت این پدر سوخته بازی ها کمک به خلق و تشکیل کشور عربی و در نهایت آزادی ملت عرب از یوغ ایرانی ها عنوان شده ! ! ! ! نمی دانم با بمب گزاری در فرمانداری و خیابان عرب ها را از دست ایرانی ها نجات می دهند یا از قید زندگی و نفس کشیدن .

و فکر هم نکنم این آقا از این اسباب بازی ها خوشش آمده باشد ،، از قیافه اش می توان فهمید

چند ماه پیش توی دستشویی فرمانداری گویا بمب گذاشته بودند که در نتیجه آن مردی  (ارباب رجوع ) زخمی شده بود . البته سطحی بود ولی وحشت را از چهره او می توان دید زیرا او دیگر به بیت الخلا هم اطمینان نداشت . تنها جایی که انسان به تنهایی می تواند فکر کند ........

 

شوخی ، شوخی جدی شد ، انگار واقعی هستند

مردکی احمق و بادکرده از شاخ هایی که در جیبش گذاشته اند ادعای جهاد  برای تشکیل کشور الاحواز شامل کلیه مناطق عرب نشین جنوب ایران داده که تا استان چهار محال  را شامل می شود و اولین گام خود را بمب گزاری هواداران و انتخاب پرچم برای کشورش اعلام کرده و جالب اینکه گفته در تمام خانه های عرب های ایرانی پرچم الاحواز آویخته شده و عجیب است این گزافه لاف های احمق باور کن .....

این مطالب را در گشت و گزارم در دهکده جهانی اینترنت ! ! ! پیدا کردم .

وای !! دوستان امریکایی چقدر هدیه فرستاده اند ، کل یگان ویژه را می توان تامین کرد ، به هر سرباز یا کادر ، یک اسلحه

سه دیوانه بودند که با هم خیالبافی می کردند . اولی گفت : اگر من پولدار می شدم که مزرعه بزرگ می خریدم . دومی گفت : من هم یک گله گاو می خریدم  که مزرعه تو را بخورند . سومی هم گفت من چند ببر می خریدم تا گاو های تو را بخورند . و با هم در گیر شدند و چوب و سر و دست و .....

حالا حکایت الاحواز و ارتش و پرچم و .... . یکی نیست به امثال این شلغم ها ( ببخشید ، دیوانه ها ) بگوید رکن هر کشور ملت ، است یعنی هویت هیچ کشور بدون ملتی اصلا امکان پذیر نیست . اول باید دید واقعا عرب های ایرانی می خواهند پاسپورت الاحواز بگیرند بعد برایشان درخواست دفترچه بیمه کرد .

کار بی فکر کردن می شود کشور اسراییل ، که بعد از 60 70 سال هنوز انگلیس و امریکا به خاطرش به خودشان لعنت می کنند . چرا که بچه شده قیم بابا و .....

عده ای اندک که متاسفانه با سوءاستفاده از احساساتشان دارند نا امنی را در کشوری با وضعیت بسیار با ثبات و آینده ای که انشاءالله خواهیم دید ، بسیار روشن ، پیاده می کنند و فکر می کنند این میهن پرستی یا قوم دوستی است و نمی دانند که به فرض بسیار محال (چرا که باید از روی جسد حداقل من و امثال من رد شوند و نمی توانند ) اگر هم الاحوازی با این کثافت کاری ها تشکیل دهند آیا از خود پرسیده اند به چه قیمت ، برای چه ، با رهبری چه کسی ، و با چه آینده ای ؟؟؟

آیا کشوری دیگر با شکم گنده های سرا پا دو رویی و تزویر می خواهند پدید آورند که فقط بلمبانند و منابعشان به جیب دیگران برود ، دیگرانی که دارند اعراب به قول الاحوازی ها برادر را تکه تکه می کنند ( فلسطینی ها که دیگر عرب و اخ هستند)

این آقا هیچ ربطی به شکم گنده های بی خاصیت و خدای نکرده رییس جمهور الاحواز ندارد

آیا همان دولتهایی که هواپیما هواپیما سلاح و مواد منفجره را به مجاهدین خلق عربی (منافقینی دیگر) می رسانند ، برای  رضای خدا کار می کنند . آیا هیچ گربه ای برای رضای خدا موش گرفته است ؟؟؟

ولی مهم هم نیست ، منافقین هر غلطی هم که بکنند ، آخر کار حکایت مکروا و مکروا الله والله خیر الماکرین می شود .

بن لادن را که می شناسید ، از سرنوشت این نوکر امریکا درس عبرت باید گرفت ، او که پس از پایان ماموریتش در سوراخی خزیده و طالبان احمق را به دم شمشیر امریکاییها رها کرده تا بهای عملیات 11 سپتامبر سیاست بازان کاخ سفید و تل آویو را بپردازند .

این آقا یا خانم هم خدای نکرده اسامه بین لادن ، هنرپیشه امریکایی نیست

منافقین الاحوازی که از بن لادن پولدارتر و پر حامی تر نیستند . کافی است منافع حامیان مالیشان را به خطر انداخت تا از حمایت پسر همسایه دست بردارند . آمریکاییهای بی بته که جلوی طالبان ایستادند . برای ایرانیان غیور که تاراندن و به آتش کشیدن چند نا اهل که کاری ندارد . خود همان ملتی که خلق عربی ها به قول خودشان از دیدگاه آنها حرف می زنند ، خود را ایرانی می دانند و تا حالا صبر کرده اند . ولی وای از آن روزی که ایرانی خونش به جوش که نه ، داغ شود ، اگر از این همه ایرانی یک حاج همت ، یا یک حاج مهدی باکری هم بپا خیزد ، خلق عرب و منافق و امریکا و .... پشیزی قدرت ندارند و باید خاکستر به خاکستر و خاک به خاک بخوانند ( جمله آخر را مسیحیان عزیز می دانند کجا تعبیر دارد )

من تا همین دیشب که نقشه و تاریخ ایران را یک مطالعه سطحی کردم چیزی بنام الاحواز یا خلیج عربی ندیدم . انشاءالله اسپانسر های عربستانی و اماراتی اگر مشاورانشان را عوض کنند ممکن است حداقل پولشان را بتوانند در بازارهای خودشان یا اروپا به جریان بیاندازند نه اینکه برای الاحوازی ها سلاح بخرند تا تحویلل عزیزان انتظامی ما بیافتد و با همانها توی سر الاحوازی ها بزنند .

راستی اگر عربهای عربستانی و ... پول بادآورده و زیاد دارند پسر همسایه را بفرستم برزنت یا یک چنین چیزیشان بکند تا پولشان را گلدکوییست بخورد .......

 

این عکس کاملا تزیینی است و هرگونه برداشت از آن آزاد است !!!!!

خلاصه کلام ،،،،، تجزیه ایران ، زهی خیال باطل است به دنبال آن نروید . ممکن است ایران هم اقدام متقابل کند و دیگر امریکایی روی نقشه نباشد و پاسپورت کشور های نیویورک و لوس آنجلس و .... در فرود گاه ها مهر شود ....

آقای احمدی نژاد گفته از نظرات جالب استقبال می کند . اگر دفعه دیگر اعصابم را ناراحت کنند ، پیشنهاد بالا را در نظرات وبلاگ آقای دکتر احمدی نژاد مطرح میکنم و .....


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:54 عصر چهارشنبه 85/7/12

 

هفته نیروی انتظامی گرامی باد .... این متن خیلی از بیل بورد ها و تراکت هایی است که احیانا در سطح شهر ها دیده می شود .

ناجا یا همان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تلفیق شهربانی و ژاندارمری ، ارگان بسیار یزرگ و البته توانمندی است که نقش تامین امنیت و برقراری نظم و آرامش را برعهده دارد یعنی همان گزمه و عسس قدیم .

من به سهم خودم این هفته را به تمام عزیزان این نیرو از یگان ویژه و 110 گرفته تا یگان امداد و آگاهی و راهنمایی و رانندگی تبریک می گویم ولی مطلب من غیر از اینهاست .

صحبت من بر روی سیاست گزاری های بعضا غلط یا اشتباه اجرا شده ای است که این درخت تناور را کم کم دارد از مردم ......

سعی کرده ام  بدون اغراق و فقط از روی دلسوزی و درد دل نکته هایی رو بیان کنم و امیدوارم سردار احمدی مقدم بدون نظر داشتن به ریاست جمهوری یا یه همچین چیز هایی وبلاگ خان هم باشد یا حداقل اطلاعات ناجا وبلاگ ها را رصد کند تا انشاءالله نکات بسیار ارزنده بنده هم دیده و به جرم تشویش اذهان .....

* راهنمایی و رانندگی جدیدا فقط در پی اعمال قانون است تا اجرای قانون . نمونه قبلا سر چهارراه های مهم حداقل یک افسر ولو افسرده و غمگین دیده می شد که به رسم دوستی دستی تکان می داد و ماشین ها هم از بغلش رد می شدند ولی حالا بیابان تا بیابان دریغ از یک قطره مامور .

ولی اگر 10 سانت ماشین روی خط عابر رفته باشد دوتا آمیکو عقب و جلو ماشین را بسته و گواهینامه و .... طلب می کنند و با خطکش میزان تجاوز شما را برآورد کرده و جریمههه.

اگر کمربند نداشته باشید که هیچ . دوست ما توی خیابان فرعی کمربند خودرو را نبسته ، آقا فقط با باتون توی سرش نزده بودند .....

* پلیس 110 که ابتدای کار گل سرسبد ناجا بود متاسفانه به علت برخی مسایل جاری و وافی کارآیی مطلوب خود را تاحدی از دست داده و حداقل فقط در محدوده ما بعد از 20 دقیقه بعد از تمام شدن منازعات می رسد ، تازه اگر برسد .

* یگان امداد که امداد و پشتیبانی از 110 برای آن تعریف شده حداقل در اصفهان غیر از خودرو هایش که اکثرا میوه و سیزی بار زده اند دیگر دیده نمی شود .

* یگان ویژه هم که برای ماموریت های ویژه و حساس بایستی وارد عمل شود ، موتور می گیرد . رهایی گروگان و ورود به مخفیگاه چه ربطی به موتور گیری دارد ، من که نمی دانم .....

 فانسقه این عزیزان کلکسیون وسایل جالب شده : تونفا ، اشک آور ، کلت ، دستبند ، بیسیم و ... و همه اینها برای موتورگیری !!!!!!!!

* آگاهی . خوب این قسمت را چون شناختی ندارم افاضه نمی کنم ..

* بقیه قسمت ها هم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .

آقایان سیاست گزار ناجا ، شما جزیی از مردم هستید . به اعتقاد بنده وقتی شما موتور سیکلت یک پیک موتوری یا تبلیغات چی را بی دلیل یا با دلیل ( که البته هیچ وقت دلیل نمی گویند ... رجوع شود به توفیق توقیف ) به پاکینگ یا آفتابگیرگاه منتقل می کنید ، شما دارید یک دیدگاه به قول خودتان شهروند را مخشوش می نمایید .

پیشنهاد می کنم بجای اینکه مثل ضرب المثل معروف -- آفتابه لگن هفت دست ، شام و ناهار هیچی -- باشید یعنی فقط الگانس اضافه کنید ولی در عمل 400 تا بچه را در شب نیمه شعبان در میدان انقلاب اصفهان نشود کنترل نمود بیایید پلیس را در خانواده ها ببرید .

من به سیاست و انتخابات کاری ندارم ولی خدایی ، آقای قالیباف هیچ کاری نکرده باشد ،، نگرش مردم به پلیس را تا حد زیادی مثبت نمود . شما عقبگرد نکنید .

پیشنهاد می کنم عناصر بعضا خودسر خودتان را تاویل کنید تا دیدگاه مثبت تری نسبت به این عزیزان خدوم تصویر شود .

پیشنهاد می کنم با ایجاد جو رعب و خشونت نظم را حاکم نکنید ، مردم منظم هستند ، خاطیان را سر خط بیاورید .

پیشنهاد می کنم حداقل در یگان امداد اصفهان به عنوان نمونه به نیروها بگویید حتی اگر از خستگی هم بی حوصله هستند ولی مردم را از خود و خود را از مردم بدانند ،، یگان را لولو جلوه ندهند که بعد از یک ماه قلب من از برخورد ایشان آزرده است. که البته به عنوان یک برادر هنوز دوستشان دارم .

پیشنهاد می کنم که برای هر شخص دست به اسلحه نشوند چرا که اسلحه برای حفظ حرمت ها و کیان اخلاقی است نه وسیله ای برای ترساندن و قدرت نمایی .

به عنوان یک شهروند دوستتان دارم و شما را از خودمان می دانم . هفته شما گرامی باد و ما را هم از خودتان بدانید .

وینچستر هایتان سلامت . زعاف هایتان پر قدرت . موتورولاهایتان پرصدا . افشانه هایتان پر فشار . دستبند هایتان محکم . باطون هایتان کوبنده . دستانتان محکم . ماشین هایتان پر شتاب . لباسهایتان سبزتر از سبز . و گام هایتان استوار . برای احقاق حق و ستاندن داد مظلوم از ظالم باد .

سرتان سلامت ...........

 

یادم نیست ، ولی بنا به نظر ارسالی ، عکس احتمالا از oveys.blogfa.com  اقتباس شده است . 


¤ نویسنده: عماد یونسی

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3      

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
47
:: بازدید دیروز ::
14
:: کل بازدیدها ::
168593

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::


::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

احمدی . احمدی نژاد . ازدواج . انتخابات . انیشتن . بار گران . بروجردی . پیامک . تاهل . جمهوری . چیز . دزدی . دهمین . روزنوشت . ریاست . سفر استانی . سیاست . شعر . شیعه . عشق . غارت . مناظره . موسوی . میرحسین . نژاد . همسر . واقعیت .

:: آرشیو ::

سیاست خارجی
سیاست داخلی
جمهوری خودمختار آزاد اسلامی
خاطرات
مناسبت ها
.............

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو